گفتگو عین صداع است ، ار چه سر گوشی بود
بعد حیرت مایهٔ آرام خاموشی بود
بادهٔ حکمت کشیدم، نشئهٔ غفلت فزود
در مزاج من خودی داروی بیهوشی بود
ماند اندر چون مسیحا بوددر اعجاز دم
هر که او با آفتابش میل همدوشی بود
گر غرورت می دهد ره، تقوی میخانه گیر
ای بسا تقوی که گردانی فراموشی بود
تا نبندی لب، نگردد صاف، عرفی، ذائقه
باده پالایِ شرابِ راز، خاموشی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شمع دل را روشنی در وقت خاموشی بود
راحتی گر هست در خواب فراموشی بود
لب چو کردی آشنای می، لب پیمانه باش
در سر مستی سخن داروی بیهوشی بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.