گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عرفی

مرا چو شب هجر اضطراب بگدازد

قرار در دل و در دیده خواب بگدازد

برای شربت بیمار عشق او، رضوان

گل بهشت به عزم گلاب بگدازد

عطای او به گنه جلوه ها کند فردا

که رستگار ز ننگ ثواب بگدازد

دمی که شمع من آید ز انجمن بیرون

ز نور شعلهٔ حسن، آفتاب بگدازد

ز اضطراب هلاک ، نظاره کن، عرفی

که حیرت رخ ما ز اضطراب بگدازد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode