ما کسی را نشناسیم که غم نشناسد
هست بیگانه مرا آن که الم نشناسد
من و آن غمزه که چون تیغ برآرد ز میان
طایر بتکده و مرغ حرم نشناسد
شرم باد از صنمی، برهمنی را که اگر
در حرم دیده گشاید به صنم، نشناسد
یا رب آن کس که کند تهمت شادی بر من
تا ابد کام دلش لذت غم نشناسد
با شهیدان شهادت که غم راز لبم
زخم ما مرهم و الماس به هم نشناسد
دل عرفی بود آسوده ز هر بود و نبود
دو جهانی که وجود است، عدم نشناسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات انسانی و غم مشترک بشری پرداخته است. او میگوید که هیچکس از غم بیبهره نیست و کسی که درد را حس نکرده، بیگانه است. غم را به تیغی تشبیه میکند که در دل، حس میشود و کسانی که در عبادت و نزدیکی به خداوند غفلت کنند، حقایق را نمیشناسند. همچنین شاعر به اتهام شادی به خود اشاره میکند و آرزو میکند کسانی که درد او را درک نمیکنند، برای همیشه از غم بیخبر بمانند. در نهایت، دل شاعر در آرامش است و او بر اصل عدم وجود دو جهان تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ما کسی را نمیشناسیم که در زندگی غم نداشته باشد. من با کسی بیگانهام که درد و رنج را درک نکند.
هوش مصنوعی: من و آن نگاه فریبنده که مانند شمشیری از میان پرندهها و مرغهای حرم بیرون میآید، هیچکدام یکدیگر را نمیشناسیم.
هوش مصنوعی: شرم بر کسی که اگر در مکان مقدسی با معشوقش روبرو شود، او را نشناسد و به معشوق نپردازد.
هوش مصنوعی: ای کاش آن فردی که به من تهمت شادی میزند، همیشه در زندگیاش غم و اندوه را احساس نکند و از لذت واقعی زندگی بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: با شهیدانی که در راه حق جان دادهاند، غم و درد من هرگز برطرف نمیشود و زخمهای من همچنان بیپاسخ میمانند؛ حتی الماس و زیباییها نمیتوانند این دردها را درک کنند.
هوش مصنوعی: دل عرفی از هر چه در این دو جهان وجود دارد فارغ و آسوده است و افکاری درباره بودن و نبودن نمیکند. او عدم را نمیشناسد و حیات را صرفاً در وجود میبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
محو دیدار تو راحت ز الم نشناسد
صورت خوب و بد آیینه ز هم نشناسد
سنگ میزان برهمن شود آن روز تمام
که به هر سنگ رسد کم ز صنم نشناسد
اوست بینا که اگر خاک دهندش به بها
[...]
دل برون آرم ازان سینه که غم نشناسد
دست بردارم ازان تن که الم نشناسد
سالک پاکرو آن است که چون ریگ روان
دشت پیما شود و نقش قدم نشناسد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.