با مهر و با محبت و با آرزوی دوست
با ما کسی چه گونه توان جست و جوی دوست
بر سنگ زد پیاله ی خضر آن که نوش کرد
خونابه ی شراب و جفای سبوی دوست
ای کفر و دین حلال کنیدم که می برم
اینک ز دیر و کعبه سلامی به سوی دوست
رنج مسیح و سعی اجل سودمند نیست
ماییم و صد مشام امیدی به بوی دوست
سازد به برگ لاله بدل برگ یاسمن
تشویش این نگاه مبیناد روی دوست
عرفی شکایت از ستم بی سبب مکن
چندین خوش است ساختنی هم به خوی دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دوستی است و بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به دوست و محبوبش میباشد. شاعر به صراحت میگوید که هرچه سختی و رنج که در زندگی وجود دارد، ارزشش در مقایسه با عشق و محبت به دوست ناچیز است. او به زیبایی و لطافت دوستی اشاره میکند و از اهمیت ارتباط با دوستان و محبوبین میگوید. همچنین، او از ستم و بیرحمی شکایت میکند و به اهمیت ساختن روابط خوب و محبتآمیز میان افراد تأکید دارد. در نهایت، شاعر پیام خود را با دعوت به سمت دوست و از بین بردن مرزهای دین و کفر بیان میکند.
هوش مصنوعی: با عشق و محبت و آرزوی دوستی، چگونه میتوان کسی را پیدا کرد که به دنبال دوست باشد؟
هوش مصنوعی: شخصی که پیالهای از خضر (نماد حکمت) را بر سنگ میزند، به یاد افرادی میافتد که در دنیا به علت نوشیدن شراب و بیوفایی به دوست خود، دچار درد و رنج شدهاند. این تصویر به ما میگوید که گاهی از دست دادن دوست و نابرابر بودن برای احساسات بزرگ و حقیقی، قیمتی بسیار بالاتر از خوشیهای زودگذر به همراه دارد.
هوش مصنوعی: ای بیدینی و دینداری، مرا عذر بپذیرید که اکنون میخواهم از پیرامونهای مذهبی و محلهای مقدس به سمت محبوب واقعی خود سلامی بفرستم.
هوش مصنوعی: رنج و زحمات مسیح و تلاشهای مرگ به هیچ دردی نمیخورد؛ ما هستیم و صدها امید و آرزو در انتظار بوی خوش دوست.
هوش مصنوعی: نکن در نگرش خود تفاوتی میان زیباییهای ظاهری. نگاه کن که آنچه در پس این ظواهر نهفته است، ارزش و زیبایی حقیقی دارند.
هوش مصنوعی: ای عرفی، از ظلمی که بیدلیل بر تو رفته شکایت نکن، زیرا بر دوستی و محبت ساختن و خوشحال بودن از آن، به مراتب بهتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبیک عاشقان به از احرام حاجیان
کانیست سوی کعبه و آنست سوی دوست
کعبه کجا برم چه برم راه بادیه
کعبه است کوی دلبر و قبله است روی دوست
لبیک عاشقان به از احرام حاجیان
کینست سوی کعبه و آن است سوی دوست
کعبه کجا برم چه برم راه بادیه
کعبه است کوی دلبر و قبله است روی دوست
بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست
بر روی و سر چو سیل دوان تا بجوی دوست
خود اوست جمله طالب و ما همچو سایهها
ای گفت و گوی ما همگی گفت و گوی دوست
گاهی به جوی دوست چو آب روان خوشیم
[...]
شادی به روزگار گدایان کوی دوست
بر خاک ره نشسته به امید روی دوست
گفتم به گوشهای بنشینم ولی دلم
ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست
صبرم ز روی دوست میسر نمیشود
[...]
ماه دو هفته را نبود نور روی دوست
باغ شکفته را نبود رنگ و بوی دوست
با حاجیان شهر نشینیم و کرده ایم
کعبه ز کوی دلبر و قبله ز روی دوست
هرکو ز خود نرست نیفتد بدام یار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.