گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عرفی

از تو کس زمزمه ی مهر و وفا نشنیده است

بلکه گوش تو همین زمزمه ها نشنیده است

باورم نیست که همسایه ی حسن است و هنوز

چستی و دل بردن آن غمزه حیا نشنیده است

جذبه ی شوق نسیم تو رساند به مشام

ور نه کس بوی تو از باد صبا نشنیده است

غم دل آتش دل سوختگان است، فغان

که طرب آمده، آوازه ی ما نشنیده است

عزتم بین که بر آرنده ی حاجات هنوز

از لبم نام تو هنگام دعا نشنیده است

بد گمان گر شده باشم، مشو رنجه، که کسی

مهربان، شوخ ستمکاره نما، نشنیده است

برد از صومعه وز دیر مغان چون عرفی

که در آن روضه کسی بوی وفا نشنیده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode