سخن عشق کسی کز لب ما نشنیده است
بوی پیراهن یوسف ز صبا نشنیده است
هر که بوی جگر سوخته ما نشنید
بوی ریحان گلستان وفا نشنیده است
عاشق و شکوه معشوق، خدا نپسندد!
در شکست از دل ما سنگ صدا نشنیده است
ساکن ملک رضا شو، که درین امن آباد
کسی آواز پر تیر قضا نشنیده است
خبر مرگ ز بیمار نهان می دارند
چشم او حال پریشان مرا نشنیده است
چون پریشان شد ازو مغز جهان حیرانم؟
نکهت پیرهنی را که قبا نشنیده است
ماتم زنده جاوید چرا باید داشت؟
هیچ کس نوحه ز خاک شهدا نشنیده است
داغ آن نغمه سرایم که درین سبز چمن
بوی پیراهن گل را ز حیا نشنیده است
دور گردان وفا نغمه سرایان دارند
لیلی ماست که آواز درا نشنیده است
از سری جوی سعادت که ز بی پروایی
خبر سایه اقبال هما نشنیده است
چه قدر گوش به حرف غرض آلود کند؟
بی نیازی که ز اخلاص دعا نشنیده است
کی ره بوسه به آن کنج دهن خواهد داد؟
سر گرانی که ز من حرف بجا نشنیده است
ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است
غیر آن غمزه که تا کشتن من همراه است
دیگر از تیغ کسی حرف وفا نشنیده است
آن که از ذکر به مذکور نمی پردازد
از خدا هیچ به جز نام خدا نشنیده است
دل خاموش من و حرف شکایت، هیهات
کسی از غنچه تصویر صدا نشنیده است
عشق آسوده ز بی طاقتی عشاق است
قبله ما خبر قبله نما نشنیده است
گلشن از ناله ما یک جگر خونین است
بلبلی نیست که آوازه ما نشنیده است
خون خود را به چه امید حلال تو کنم؟
که ز دست تو کسی بوی حنا نشنیده است
لاله طور تجلی است دل ما صائب
سخن خام کسی از لب ما نشنیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد و جدایی است که شاعر احساس میکند. او به زیبایی بیان میکند که عشق واقعی و دردهای ناشی از آن برای افرادی که تجربهاش نکردهاند، ناشناخته و نامفهوم است. شاعر از غم و شکوههای خود میگوید و اشاره میکند که هیچکس نمیتواند عمق رنج او را بفهمد، مگر آنکه خود در عشق و جدایی گرفتار شده باشد. در نهایت، او به حسرت و ناامیدی خود از عدم درک دیگران اشاره میکند و میگوید که صدا و نالههای او در این دنیای پر زحمت شنیده نمیشود.
هوش مصنوعی: به حرفهای عشق کسی که از ما نشنیده است، بویی از پیراهن یوسف از نسیم صبح نچشیده است.
هوش مصنوعی: هر کس که عطر سوختن دل ما را حس نکرده، نمیتواند عطر گل ریحان در باغ وفا را نیز بچشد.
هوش مصنوعی: عاشق و زیبایی معشوق، خدا نمیپسندد! در لحظهی شکست، دلمان چنان سنگین است که صدایی از آن نمیشنویم.
هوش مصنوعی: در این جا به سکون و آرامش در مکانی اشاره شده که امن و آرام است. در این مکان، هیچکس صدای تیرهای سرنوشت و تقدیر را نشنیده و از ناامنیها بیخبر است. به نوعی دعوت به زندگی در صلح و آرامش دارد.
هوش مصنوعی: خبر مرگ را از بیمار پنهان میکنند، چرا که چشم او حال نابسامانی دارد و گویی این حال مرا نشنیده است.
هوش مصنوعی: وقتی که دنیا از او پریشان شده، من هم در حیرت هستم. آیا این احتمال وجود دارد که بوی خوش پیراهنی را حس کنم که حتی لباس خود را هم نپوشیده است؟
هوش مصنوعی: چرا باید بر فقدان دائمی گ grieving کرد؟ هیچ کس برای خاک شهدا سوگواری نمیکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر آن آهنگ غمگینم که در این چمن سبز، بوی پیراهن گل را از سر شرم نشنیده است.
هوش مصنوعی: دور و بر وفا افرادی هستند که آواز میخوانند و شور و شوق دارند، اما لیلی ما هنوز صدای آنها را نشنیده است.
هوش مصنوعی: از جوی سعادت که به خاطر بی توجهی، هیچ خبری از سایه خوشبختی به گوشش نرسیده است.
هوش مصنوعی: چقدر میتواند به سخنان خالصی که آلوده به اهداف پنهان است، گوش دهد؟ کسی که از صداقت دعا بینیاز است.
هوش مصنوعی: کیست که با بوسه به آن گوشهای از لبها توجه کند؟ زمانی که شخص سنگیندل و مغروری که از من سخنهای درست نشنیده است، در اینجا وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که نیازمند است، در اینجا فرصتی برای گفتگو نمییابد؛ زیرا انسانهای بخشنده این جمع، حتی صدا و درخواست گدایان را نمیشنوند.
هوش مصنوعی: بجز آن نگاهی که همیشه در حال آزار دادن من است، هیچکس از تیغ دیگران سخنی درباره وفاداری نشنیده است.
هوش مصنوعی: کسی که در یاد کردن خدا به یاد او نمیافتد، جز نام خدا چیز دیگری از او نشنیده است.
هوش مصنوعی: دل من ساکت است و از حرفهای خود با کسی سخن نمیگوید. هیچکس صدای غنچه را که تصویرش زنده است، نشنیده است.
هوش مصنوعی: عشق در آرامش بیقراری عاشقان قرار دارد. معشوق ما از آنچه به عاشقان میگذرد بیخبر است و حتی نمیداند که ما چه احوالی داریم.
هوش مصنوعی: گلستان ما پر از اندوه و غم است و هیچ پرندهای نیست که صدای ما را نشنیده باشد.
هوش مصنوعی: چرا باید برای تو از جان و خون خود مایه بگذارم، وقتی که هیچ کس از دست تو بوی خوبی نبرده است؟
هوش مصنوعی: دل ما همچون لالهای است که زیباییاش نمایان است و کسی از ما سخن بیمضمون و بیقیمت را نشنیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو کس زمزمه ی مهر و وفا نشنیده است
بلکه گوش تو همین زمزمه ها نشنیده است
باورم نیست که همسایه ی حسن است و هنوز
چستی و دل بردن آن غمزه حیا نشنیده است
جذبه ی شوق نسیم تو رساند به مشام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.