پس از عمری که دل خونابه میخورد
خرد بیرون شد و دل کار میکرد
چو بر دل شد ز غم راه نفس تنگ
به صد افسون و صد دستان و نیرنگ
عقابی تیز پر را رام کردم
به سوی آن صنم پیغام کردم
که ای هم جان و هم جانانهٔ دل
غمت سلطان خلوت خانهٔ دل
جمالت چشم جان را چشمهٔ نور
ز رخسار تو بادا چشم بد دور
منم آن بیدلی کز بیقراری
کنم بر درگهت فریاد و زاری
خلاف رای تو رایی ندارم
بغیر از کوی تو جایی ندارم
دلم دائم تمنای تو ورزد
درونم مهر و سودای تو ورزد
مرا جادوی چشمت برده از راه
زنخدان توام افکنده در چاه
اسیر زلف مشگین تو گشتم
ترحم کن چو مسکین تو گشتم
دلم پر جوش و تن پرتاب تا کی
ز حسرت دیده پر خوناب تا کی
چنین مدهوش و رسوا چند گردم
چو گردون بی سر و پا چند گردم
بر این مجروح سرگردان ببخشای
بر این محزون بیسامان ببخشای
چو زلف خویش بیسامانیم بین
پریشانی و سرگردانیم بین
جز از الطاف تو غمخواریم نیست
ز چشمت بهره جز بیماریم نیست
زمانی گر ز روی آشنائی
دهد شمع جمالت روشنائی
شوم پروانه در پای تو میرم
به پیش قد و بالای تو میرم
مرا از آفتابت ذرهای بس
وز آن باغ ارم گل ترهای بس
نگویم یک زمان پیشت نشینم
شوم خرسند کز دورت ببینم
چو احوالم سراسر عرضه داری
یکایک قصهٔ من برشماری
ز اشعار همام این نظم دلسوز
ادا کن پیش آن ماه دلفروز
چو اینجا هست این ابیات در کار
ز استادان نباشد عاریت عار
بگو میگوید آن بیخواب و آرام
از آن ساعت که ناگاه از سر بام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عاطفی خود سخن میگوید. او پس از سالها اندوه، دلش را که در حال زخم خوردن است، به کار میاندازد و تلاشی میکند تا پیامی برای معشوق بفرستد. شاعر عشقش را به معشوقی توصیف میکند که چون خورشید در زندگیاش میتابد و او را از غم و ناامیدی نجات میدهد. او از مجروحیت روحی و عاطفیاش میگوید و از معشوق میخواهد که بر او رحم کند و به حال پریشانش توجه کند. او همچنین احساس میکند که زندگیاش بدون عشق معشوق meaningless است و تنها به او وابسته است. در نهایت، شاعر بیتابی و اشتیاقش را برای دیدار معشوق بیان میکند و خواهان بخشش و پشتیبانی اوست.
هوش مصنوعی: پس از سالها رنج و اندوه، سرانجام عقل و خرد به کار افتاد و دل دیگر احساسات منفی و غم را تجربه نکرد.
هوش مصنوعی: زمانی که غم دل را فراگیرد، نفس کشیدن برای انسان سخت و دشوار میشود، اما او با ترفندها و شگردهای گوناگون سعی میکند که خود را از این حالت رها سازد.
هوش مصنوعی: یک عقاب تیزپر را آرام کردم و به سوی آن معشوق پیام فرستادم.
هوش مصنوعی: ای محبوب و همدم من، غم تو فرمانروای دل من است و درون من را پر کرده است.
هوش مصنوعی: زیبایی تو، چشمهٔ نوری است که از چهرهات میجوشد و باعث میشود که جان من روشن شود؛ حتی چشمهای بد نیز از تو دور بمانند.
هوش مصنوعی: من آن شخص ناامیدی هستم که از بیقراری و ناآرامیام، در درگاه تو فریاد و ناله میزنم.
هوش مصنوعی: به جز دوری از تو هیچ نظر و عقیدهای ندارم و جایی جز میدان عشق تو برای من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل من همیشه آرزوی تو را دارد و در وجودم عشق و شور و شوق تو را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: نگاه زیبای تو چنان مرا جادو کرده که از طریق لبانت، در دام عشق تو گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت زلفهای سیاه تو، به سختی گرفتار شدم. اکنون که به حالت بیچارگی افتادهام، لطف و رحمت تو را میطلبم.
هوش مصنوعی: دل من از غصه و ناراحتی به شدت میتپد و تنم بیتابی میکند، تا کی باید به خاطر حسرت و دردهایی که به چشمانم نشسته، رنج بکشم؟
هوش مصنوعی: چرا باید اینقدر بیهدف و بیدلیل در این حال و روز بگردم و سرگردان شوم، مثل دورانی که هیچ مقصدی ندارد؟
هوش مصنوعی: لطفاً به این فرد آشفته و زخمی رحم کن و او را که در حالت ناامیدی و بینظمی است، ببخش.
هوش مصنوعی: موهایم شبیه زلفی بینظم و درهم است، در میان این بینظمی و گیجی خودم، سرگردان و پریشانم.
هوش مصنوعی: غیر از محبتهای تو کسی نیست که به ما دل بسوزاند و از چشم تو هرگز جز درد و رنج نداریم.
هوش مصنوعی: زمانی که از روی دوستی و آشنایی، چهره زیبایت روشنایی بخشد.
هوش مصنوعی: من مانند پروانهای در کنار تو هستم و با تمام وجود به سمت زیبایی و جذابیت تو میروم.
هوش مصنوعی: من از تابش تو اندکی بلعکس و از باغ ارم فقط یک سرسوزن گل میخواهم.
هوش مصنوعی: نمیگویم که فقط یک بار پیش تو مینشینم تا خوشحال شوم از دوریات را ببینم.
هوش مصنوعی: اگر احوال من را به طور کامل بررسی کنی، تمام داستان های زندگیام را یکی یکی خواهی گفت.
هوش مصنوعی: از شعرهای همام، این غزل عاشقانه را برای آن چهره دلربا بخوان.
هوش مصنوعی: اگر این ابیات در اینجا وجود دارد، این نشاندهنده آن است که این کلمات به استادان تعلق ندارند و به نوعی از آنها قرض گرفته نشدهاند.
هوش مصنوعی: به او بگو که از زمانی که ناگهان از روی بام پایین آمده، دیگر خواب و آرامش ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.