ز رویش دسته گل آفریدند
ز مویش جعد سنبل آفریدند
دراین میخانه بهر می پرستان
ز لعلش ساغر مل آفریدند
کمند دلربائی در قفایش
ز مشکین تار کاکل آفریدند
بتار زلفش از هر پیچ و تابی
بسی دور و تسلسل آفریدند
دمی عشقش مرا تعلیم کردند
که آن حسن و تجمل آفریدند
مدامم توشه از خوان قناعت
بدامان توکل آفریدند
چو آن چهچه شنیدند از لب جام
بحلق شیشه غلغل آفریدند
بگلزار سر کویش دل نور
بصد زاری چو بلبل آفریدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.