گنجور

 
نورعلیشاه

ای جمالت مطلع انوار فیض

وی جلالت منبع اسرار فیض

ای بخوان جودت ارباب کرم

آمده محتاج بر دربار فیض

جلوه بنمود اندر دیده ام

دیده شد آئینه دیدار فیض

ز ابر گوهر بار فیاض کفت

شد صدف ها پر در شهوار فیض

گرد شود گلچین هزارانش هزار

کم نگردد برگی از انوار فیض

بحر فیاض دگر آید بجوش

از خروش ابر دریا بار فیض

عالمی گردند تا خوش مستفیض

پرده بگشایم از رخسار فیض

قاف تا قاف جهان یک باغ دان

وندر آن اشخاص را اشجار فیض

شد حقیقت بار و برگش معرفت

نخل بار آوردم از ازهار فیض

هر زمان گردد درین بستان سرا

جاری از بحر کرم انهار فیض

بر سپهر جان و دل نور علی

باشدم بس مطلع انوار فیض

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode