دلبرا شیفته ی قامت و بالای توام
کشته ی غمزه ی مستانه ی شهلای توام
روز نوروز و همه خلق به خود مشغولند
من مشتاق در اندیشهٔ سودای توام
نکنم شیفتگی پس چه کنم معذورم
نشنوم پند که در بند همه جای توام
این محال است که گر چند بکوشم بسیار
صبر ممکن شود از روی دل آرای توام
از توام صبر محال است که مولای منی
بر منت حکم روان است که لالای توام
فتنه ام بر دهن چون شکر شیرینت
توتی آینه ی روی مصفای توام
همه در وصف لب چون شکرت می گویم
خود تودانی که نزاری شکرخای توام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من خراب نگه نرگس شهلای توام
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام
تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام
میتوان یافتن از بی سر و سامانی من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.