شبِ فراق که بی رغبتی سفر کردم
نبود فایده هر چند من حذر کردم
به اختیار نکردم ز خدمتِ تو سفر
بلی ضرورتِ تکلیف بود اگر کردم
ز سوزِ سینه به هر منزلی که بگذشتم
به خونِ دل ز رهِ دیده خاک تر کردم
سزا بداد مرا گوش مال فرقت تو
به یک دو هفته که از خدمتت سفر کردم
دمی ز فکرِ تو خالی نبوده ام والله
گمان مبر که مگر با تو دل دگر کردم
سخن به نامِ تو گفتم اگر سخن گفتم
نظر به رویِ تو کردم اگر نظر کردم
صبا به گردِ من اندر مراجعت نرسد
سمندِ توسنِ شوق ترا چو بر کردم
به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
چو تیغ سینه به پیش بلا سپر کردم
کفایت است جنونِ مرا ملامتِ خلق
که من به سعیِ ملامت بسی بتر کردم
مرا نزاریِ دیوانه خوان و ننگ مدار
که نامِ عقل به دیوانگی سمر کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تجربهی دردناک جدایی و فراق است. شاعر به بیان احساساتش در قالب زیبا و غمانگیز میپردازد و میگوید که اگرچه از خدمت محبوبش دور شده، اما این جدایی برایش سخت و غیرقابل تحمل است. او از سوز دلش در هر مرحله از سفر صحبت میکند و میگوید که حتی در دوری هم نتوانسته از افکار محبوبش خارج شود. شاعر با استناد به جنون و دیوانگی، تاکید میکند که این عشق و دلتنگی برای او طبیعی است و دیگران را به قضاوت دربارهاش دعوت نمیکند. در نهایت، احساسات عمیق و پریشانی ناشی از محبت او را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در شب جدایی، بیمیل و رغبت به سفر رفتم و متوجه شدم که این کار فایدهای ندارد، حتی اگر سعی کنم از آن دوری کنم.
هوش مصنوعی: من به میل خودم از خدمت تو دور نشدهام؛ بلکه اگر سفر کردم، به خاطر ضرورت وظیفهای بود.
هوش مصنوعی: به خاطر درد درونم، هر جایی که گذر کردم، از شدت احساساتم چشمانم را پر از اشک کردم و دل خود را غمگین نمودم.
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی و دوری از تو، حتی دو هفتهای که از خدمتت دور هستم، به شدت ناراحتم و گوشبهزنگ هستم.
هوش مصنوعی: هرگز لحظهای از فکر تو دور نبودهام و باور نکن که قلبم را به کسی غیر از تو سپردهام.
هوش مصنوعی: اگر حرفی زدم، آن را به نام تو گفتم و هرگاه نگاهی کردم، به چهره زیبا و دلانگیز تو توجه داشتم.
هوش مصنوعی: نسیم ملایم به دور من نمیرسد، و شوق و آرزوی تو مانند سمند تندرو در دلم پرورش یافته است.
هوش مصنوعی: من در برابر انتقاد و سخنان ناپسند تسلیم نمیشوم، همانطور که در برابر مشکلات و خطرات زندگی، سینهام را سپر کردهام.
هوش مصنوعی: به اندازهی کافی است که دیگران مرا دیوانه میدانند، زیرا من به خاطر همین سرزنشها، عملاً بیشتر خود را به چالش کشیدم.
هوش مصنوعی: مرا دیوانه نخوان و به خاطر این موضوع شرمنده نشو، زیرا من به خاطر عشق و احساساتم، نام عقل را به دیوانگی تبدیل کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بصبر اگرچه بسی روزها بسر کردم
دگر ربودیم از دست تا نظر کردم
بیک نظر که بکردم من از پی راحت
جراحت جگر خویش تازه تر کردم
دلم بهجر تو چون آرمیده بود چرا
[...]
زبان گداختم و راز عشق سر کردم
فتیله را چو فکندم، چراغ برکردم
یکیست چشم و قدم در رهش، وگرنه چرا
شکستم آبله پای و دیده تر کردم؟
غم ندامت مرغ چمن ز من پرسید
[...]
چو فکر کوتهی عمر ای پسر کردم
حدیث زلف دراز تو مختصر کردم
هزار نامه نوشتم ولی از آتش دل
اگر نسوختم از آب دیده تر کردم
به روی خوب تو مایل نخواستم کس را
[...]
به یاد روی تو بر مه شبی نظر کردم
نه اینکه رفتی و رو بر مه دگر کردم
ز دست هجر تو تا دیگری بسر نکند
تمام خاک درت را ز گریه تر کردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.