شبِ وداع که جانانه را کنار گرفتم
به بر گرفته میانش ازو کنار گرفتم
سرم ز بادۀ دوشینه مست بود ولیکن
همین که روز شد از هجرِ او خمار گرفتم
شبی چو دوش و چو امشب شبِ بهشت و جهنّم
ز روزگار هنوز امشب اعتبار گرفتم
تو آن مبین که شبی بهره از مشاهدۀ او
پس از مجاهدۀ چند روزگار گرفتم
قیاس کن که برون کرده از بهشتِ برینم
به اختیار چنین ترکِ اختیار گرفتم
به رمز گفت ز هجران من بدیع نماید
که جان بری و همین نکته یادگار گرفتم
چو یار گفت سفر کن نزاریا به ضرورت
چه کردمی ره غربت به اضطرار گرفتم
چو نیک می نگرم راست گفت یارِ عزیزم
حدیثِ دوست تصوّر مکن که خوار گرفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.