زاهد مخمور را راهِ مناجات بس
عارف مجموع را کنج خرابات بس
شاهد ما گو درآی تا نظری خوش کنیم
بیغرض عشق را ذوق ملاقات بس
زهد مورز ای فقیه باده خور و عشق باز
گر دم ما میزنی هم روش مات بس
معرفت کردگار وصف کن ار عارفی
ور نه کرم کن خموش چند کرامات بس
ز آن چه تو گم کردهای باز نیابی به بانگ
نعره مزن تا به کی زین همه طامات بس
رمز نزاری نگر تا که بدانی که چیست
یعنی اگر طالبی رهبرِ دانات بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.