بی خبری گر به هوش باز نیاید
هیچ خلل در جهانِ راز نیاید
معترفم معترف که عقل ندارم
عقل پرستی و عشق باز نیاید
عقل به یاسایِ عشق زهره ندارد
هیچ کبوتر به پیشِ باز نیاید
سوخته داند نیازمندیِ عشّاق
آن که فسرده ست ازو نیاز نیاید
آتش اگر در وجودِ شمع نیفتد
مومِ بیفسرده در گداز نیاید
از منِ بیدار دیده پرس اگر امشب
بر دلِ کوته نظر دراز نیاید
کافرم از بُت ببیند ابرویِ جفتش
پیشِ وی از طاق در نماز نیاید
عیب کنند ار بنالد از تو نزاری
کیست کش از دل نواز ناز نیاید
دل به کسی داده ام که جان نبرم زو
خود به ازین جان به کار باز نیاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.