چشم بر راهم که جانان کی رسد
با چمن سروِ خرامان کی رسد
نافۀ آهویِ چین کی آورند
وز سبا مرغِ سلیمان کی رسد
هر دمم از عشق صفرا می کند
دردِ این سودا به درمان کی رسد
این معمّا را به می باید گشاد
تا مرادِ بی نوایان کی رسد
یا رب این باد از گلِ ستان کی وزد
یا رب این سیب از سپاهان کی رسد
کی به ما آید نسیمِ زنده رود
پیکِ صبح از باغِ کاران کی رسد
از عراق آید نمی دانم نسیم
یا ز اطرافِ خراسان کی رسد
از ختن یا از ختا یا از تتار
تحفۀ یاری ز ترکان کی رسد
گرچه دوراندیشم و باریک بین
وهمِ من در وصفِ ایشان کی رسد
کی بشارت نامۀ روز آورند
وین شبِ یلدا به پایان کی رسد
او که گفت آنم که فریادت رسم
ز اشتغالِ خویش با آن کی رسد
غبغب و زلفی عجب دیدم به خواب
تا به من آن گوی و چوگان کی رسد
هان نزاری هم چنان می گوی باز
چشم بر راهم که جانان کی رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آخر این دردم به درمان کی رسد
نوبت دیدار جانان کی رسد
این دل سرگشتهی سودا زده
از وصال او به سامان کی رسد
آدم آشفته دل در انتظار
[...]
آخر این دردم به درمان کی رسد
نوبت دیدار جانان کی رسد
این دل سرگشته ی سودازده
از وصال او به سامان کی رسد
آدم آشفته دل در انتظار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.