عمری که مردِ عاشق بی دوست می گذارد
هرگز روا نباشد کز زندگی شمارد
بی ذکرِ او وبال است گر یک سخن بگوید
بی یادِ او حرام است گر یک نفس برآرد
حاسد به طعنه گوید کز دوست می شکیبد
من می روم و لیکن بختم نمی گذارد
سنگین دلان بخندند از بی قراریِ ما
رضوان اگر ببیند رویِ تو حالت آرد
گر تلخ گفت شیرین فرهاد می پسندد
ور زهر می فرستد چون نوش می گوارد
قاضی چه کار دارد با اعتقادِ عاشق
گو از پسِ قضا رو گر شرع می گذارد
در آتشِ جدایی بس معجزی نباشد
بر آبِ چشمِ عاشق گر سیلِ خون ببارد
با آن که در حضورم اثبات جهل باشد
پنداشتم به غیبت کز ما خبر ندارد
تنها مرو نزاری زیرا کسی بباید
کو را به ما نماید ما را بدو سپارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج عاشقانی است که بدون عشق معشوق زندگی میکنند. شاعر میگوید که عمر بدون دوست واقعی هیچ ارزشی ندارد و هر لحظهای که بدون یاد معشوق بگذرد، وبال بر عاشق است. او به حسادتی که دیگران نسبت به عشقش دارند اشاره میکند و بیان میکند که حتی در شرایط سخت نیز عشقش او را رها نمیکند. این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و معضلات جدایی، درک عشق و تنهایی اشاره دارد و میگوید که تنها بودن در این وضعیت دشوار و غیرقابل تحمل است. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که تنها نرود و کسی را به او بسپارد.
هوش مصنوعی: عمر کسی که عاشق است و بدون دوست زندگی میکند، هیچگاه درست نیست و نمیتوان آن را زندگی واقعی به حساب آورد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون یاد و ذکر خدا سخنی بگوید، بار سنگینی بر دوش او خواهد بود و اگر بدون یاد او نفسی بکشد، عملش نادرست خواهد بود.
هوش مصنوعی: حسود به طعنه میگوید که من از دوست خود میگذرم و میروم، اما سرنوشتم اجازه نمیدهد.
هوش مصنوعی: دلهای سخت و سنگین از بیقراری ما میخندند، اما اگر رضوان چهره تو را ببیند، حالتی دیگر پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر فرهاد سخنی تلخ بگوید، آن را شیرین میپندارد و حتی اگر زهر بفرستد، او آن را مثل نوشیدن مینوشد.
هوش مصنوعی: قاضی به اعتقادات عاشق چه ارتباطی دارد؟ بگذار تا سرنوشت کار خود را انجام دهد، اگر قوانین شرع دخالت نکند.
هوش مصنوعی: جدایی باعث میشود که عشق به شدت عذاب بکشد و حتی اگر اشکها به اندازه سیل خون بریزند، این وضعیت طبیعی است و تعجبی ندارد.
هوش مصنوعی: با این که در حضور من، نادانیام مشخص است، اما فکر میکردم در غیابم از من بیخبر است.
هوش مصنوعی: تنها نرو زیرا کسی نیاز است که ما را به همدیگر معرفی کند و ارتباط ما را برقرار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلبر هنوز ما را از خود نمیشمارد
با او چه کرد شاید با او که گفت یارد
جانم فدای زلفش تا خون او بریزد
عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد
جان را چه قیمت آرد گر در غمش نسوزد
[...]
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
سودای عشق پختن عقلم نمیپسندد
[...]
در صیدگاه دنیا هر کس که هوش دارد
جز عبرت آنچه باشد صید حرم شمارد
لب تشنه ایم افغان زان نوش لب که دارد
آب حیات و ما را لب تشنه می گذارد
لب تشنه ام فتاده در وادیی که ابرش
آبی به غیر آتش بر تشنگان نبارد
بی خوابیم چه داند شبهای هجر آن ماه
[...]
جان میدهم بسوغات باد ار پیامت آرد
کاین جان بپای جانان قدر اینقدر ندارد
در نوبهار عشقت ابریست بی طراوت
تا ابر دیدگانم بر نوگلی نیارد
هر کاو که عکس ساقی در جام می ببیند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.