گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

بار دگر هوایِ نشابورم آرزوست

بر کف گرفته شیرۀ انگورم آرزوست

خوش در کنارِ دوست میان نخ و نسیج

تا روز خفته در شبِ دیجورم آرزوست

او از پیِ عیادتِ من رنجه کرده پای

بنهاده دست بر دلِ رنجورم آرزوست

لولویِ زیرِ حُقّۀ لعلِ لبش نهان

پیدا ز حقّه لولویِ منشورم آرزوست

تا گوش من بگیرد و در حلق ریزدم

افتاده هالک و شده مخمورم آرزوست

آوازۀ رقیب که دردِ سرم ازوست

چون بانگِ نا خوشِ دهل از دورم آرزوست

می خواهمش به حلق در آویخته ز دار

نه نه دو نیم کرده به ساطورم آرزوست

از قهستان شده به خراسان زمان زمان

آوازۀ نزاریِ مهجورم آرزوست