بار دگر هوایِ نشابورم آرزوست
بر کف گرفته شیرۀ انگورم آرزوست
خوش در کنارِ دوست میان نخ و نسیج
تا روز خفته در شبِ دیجورم آرزوست
او از پیِ عیادتِ من رنجه کرده پای
بنهاده دست بر دلِ رنجورم آرزوست
لولویِ زیرِ حُقّۀ لعلِ لبش نهان
پیدا ز حقّه لولویِ منشورم آرزوست
تا گوش من بگیرد و در حلق ریزدم
افتاده هالک و شده مخمورم آرزوست
آوازۀ رقیب که دردِ سرم ازوست
چون بانگِ نا خوشِ دهل از دورم آرزوست
می خواهمش به حلق در آویخته ز دار
نه نه دو نیم کرده به ساطورم آرزوست
از قهستان شده به خراسان زمان زمان
آوازۀ نزاریِ مهجورم آرزوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جامی ز خون بی غش منصورم آرزوست
لعل تجلی از کمر طورم آرزوست
بر من جهان ز دیده مورست تنگتر
یک چند تنگنا دل مورم آرزوست
با طاقتی که پنجه ازو برده است موم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.