گر تو نگویی به من من به که دانم ترا
در نظر دیده ای دیده از آنم ترا
من به خود الا چو خود هیچ نبینم دگر
حیف بود گر زخود باز ندانم ترا
هستی من نیستی جز به وجود تو نیست
بود توانم به تو دید توانم ترا
هرچه تو گویی بیا آمدم از تو به تو
من کی ام اندر میان هم به تو خوانم ترا
هم تو نهی بر دلم دست و ترحّم کنی
از تو به بازوی خود کی بستانم ترا
من به جهان در که ام کالبدی نیم جان
گر تو نگویی که من جان و جهانم ترا
جان نزاری به تو زنده والّا نبد
با تو توان بودنی بی تو، چه دانم ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.