می بیارید که می داروی درد حکماست
مکشیدش که نیاید مدهیدش که نخواست
می به تکلیف نباید به کسی داد به زور
جز به مخمور و به این قاعده تکلیف رواست
می به نزدیک بهائم چه بها ارزد هیچ
برو از زنده دلان پرس که جان را چه بهاست
دائم از ماهِ قدح در عرقِ تشویرست
چشمه ی نیّر خورشید که در عین ضیاست
راح بر طلعت محبوب بود راحت روح
مونس و هم دم آن نیز که از دوست جداست
صیقل زنگ زدای است ز مرآت وجود
روح بخشی که نسیمش حسدِ بادِ صباست
خویش را باز نمودیم معیّن که چه ایم
مدعی از پی ما عیب کنان بهر چه راست
سر طامات نداریم چو تقلید پرست
مذهب مدعیان زرق و نفاق است و ریاست
هرکسی را روشی باشد و رویی و رهی
راه و روی و روش ما به درِ اهلِ صفاست
جوهری صاف تر از می نبود ای صوفی
از نزاری بشنو تا به تو برگوید راست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی نه صواب است ، خطاست
بی گمان ، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.