زان خوشه نغوله که آونگ می کنی
بل زان دو فتنه این همه نیرنگ می کنی
هر روز بامداد به عمدا بر آفتاب
نقشی دگر به شعبده ی رنگ می کنی
تا نیلِ حُسن بر ورقِ ماه میکشی
هم چون نهنگ سویِ دل آهنگ می کنی
پیشانیِ فراخ گره می زنی به حسن
بر چشم ما فراخ جهان تنگ می کنی
خوبان خضاب دست به حنّا کنند و تو
سر پنجه بلور به خون رنگ می کنی
در آتشم چو بوته عمدا همی بری
بازم چو زر به تجربه بر سنگ می کنی
یک بار با نزاری بی چاره صلح کن
با زینهار خواه چرا جنگ می کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.