ای یار برشکسته از ما این چه عادت است
آخر بیا که روی تو دیدن سعادت است
بیمار رنج برده ی دیرینهی توام
ما را چنان بپرس که شرط عیادت است
خود اشتیاق روی تو از هر چه در خیال
ممکن بود که شرح پذیرد زیادت است
مشنوکه مهرت از دل تنگم برون رود
بدگوی را هر آینه تخلیط عادت است
ایمانی من درست به بالای چست تست
در نفی لا نه اول حرف شهادت است
دیرینه دوستی تو هم راه جان ماست
ما راز بدو کون به تو این ارادت است
گر می کشد نزاری و گرمی نوازدت
تو مستفید باش که زو استفادت است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور از خداست خواجه مگر بی ارادت است
خدمت نصیب بنده صاحب سعادت است
از صدق دم مزن چو نگشتی شهید عشق
دعوی این مقام درست از شهادت است
بشکن بت غرور که در دین عاشقان
[...]
پرسیدم از بتی که ترا در جهان چرا
شام و سحر تعرض عشاق عادت است
گفتا که هست رغبت عشق بتان خطا
آزار اهل عشق بتان را عبادت است
درد دلم ز پرسش ارباب عادت است
بیماریی که هست مرا، از عیادت است
در کنه کفر و دین نرسیده است هیچ کس
هنگامه گرم ساز جهان، رسم و عادت است
آبی که خاکمال دهد آب خضر را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.