گر آتشی چو من در میان جان بودی
ز اندرون تو وقتی برآمدی دودی
نصیحتی که مرا می کنی به دیده قبول
بکردمی اگرم گوش خفته بشنودی
ز مطرب و می و چنگ ای پدر مکن منعم
که نه بری برم از کوشش تو نه سودی
بسا وجود که مردار با عدم رفتی
اگر نه عشق چنین قاتلی قوی بودی
وگر موکّلِ فطرت نداشتی بر سر
دلِ ستم گرِ ما را که کار فرمودی
ترا نمیشودِ ای ماه روی رغبتِ آن
که از وجود تو بیچارهیی بیاسودی
هلاک میکنی و روی مینمایی باز
سراب میکند از دور تشنه خشنودی
دریغ اگر بصری داشتی ملامتگر
که هم چو من نظری ناگه از تو بر بودی
نزاریا به بلا گر نمیبدی لایق
زمانهات به سرِ عشق راه ننمودی
اگر مراد بدادی جهان به کس مجنون
ز هجر لیلی بیچاره تن نفرسودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نعوذبالله اگر خلق غیب دان بودی
کسی به حال خود از دست کس نیاسودی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.