زهی از عنبر سارا نغوله
کمندست آن که داری یا نغوله
ظریفت گفتن و چالاک رفتن
لطیفت گردن و زیبا نغوله
چرا دربندِ زنجیرش فکندی
مگر دارد چو من سودا نغوله
برای صید دلها گاه گاهی
گره وا میکند عمدا نغوله
به دعوی کاکلت از سرفرازی
به پیشانی درآمد با نغوله
به دادش لاجرم سروا بریدند
چو خامش کرد کاکل را نغوله
ازین جا با دو شاخش بسته دارند
که بیرون آمد از یاسا نغوله
نزاری را بناگوشت بزد راه
که نه دل میبرد تنها نغوله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.