به پایانِ مستی سواری مکن
سبکساری و بیقراری مکن
تو مفلوجی و بارگی باد پای
اگر عقل داری نجنبی ز جای
چو نتوان همی بر زمین رفت راست
تمنّای معراج کردن خطاست
سلیمان نِهای بادبازی مکن
چو دندانْنداری گرازی مکن
نه نیرویِ بازو و نه زور پای
مکن بر عنان ور کیب آزمای
حذر واجب است از کمیِت مدام
که هم بد رکاب است و هم بد لگام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.