این جان که زتن هر دمش آزاری هست
گفتم که مگر ترا بوی کاری هست
ورنه بقفس چرا بماند مرغی
کز هر طرفش راه بگلزاری هست
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
این جان که زتن هر دمش آزاری هست
گفتم که مگر ترا بوی کاری هست
ورنه بقفس چرا بماند مرغی
کز هر طرفش راه بگلزاری هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعری به احساس درد و نارضایتی از زندگی اشاره میکند. او میگوید که این جان که از تن جدا نیست مدام در رنج و آزار است و از خود میپرسد اگر کاری برای انجام دادن وجود ندارد، چرا مرغی در قفس بماند وقتی که در هر طرف به گلزارها دسترسی دارد؟ در واقع، او به آزادی و نیاز به زندگی بهتر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این زندگی که هر لحظه برای من درد و رنج دارد، گفتم شاید بویی از معشوق برساند.
هوش مصنوعی: اگر در قفس بماند، مرغی که از هر سو به گلزاری راه دارد، دلیلش چیست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون در نظر تو یار و اغیاری هست
در تصفیهٔ قلب، تو را کاری هست
چشم و دل و گوش تو همه اغیارند
تا در تو ز هستی تو آثاری هست
تا بر لب من آه شررباری هست
بر ساز شکستهٔ دلم تاری هست
درهای امید را اگر بربستند
تا مرگ بود رخنهٔ دیواری هست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.