گنجور

 
نشاط اصفهانی

ای گرفتار جهان پیچ پیچ

هیچ دانی کاین جهان هیچ است هیچ؟

ای تو از بیراه ره نشناخته

توسن شهوت به هر سو تاخته

راه بیراه است و دزدان آگهند

همرهانِ راه، دزدان رهند

پشت بر مقصود پویی تا به کی

مقصد از بیراهه جویی تا به کی

ای ره از بیره به تو نزدیکتر

مقصدت از ره به تو نزدیکتر

دیو غفلت سوی این راهت کشاند

مقصد و مقصود تو در خانه ماند

باز گرد ای بی خبر از راز خویش

بازجو انجام خود ز آغاز خویش