گنجور

 
نشاط اصفهانی

از بیم او نگه نکنی سوی من خوش آن

کز شرم من نگاه نکردی بسوی غیر

بیند بغیر یارو بمن غیر و من ببرم

چشمی بروی یارم و چشمی بسوی غیر

یارب چه ظلم بود که گلشن تهی نگشت

از بانک زاغ و بزم تو از گفتگوی غیر