گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

از گل طبقی نهاده کین روی منست

وز شب گرهی فگنده کین موی منست

صد نافه بباد داده کین بوی منست

و آتش بجهان در زده کین خوی منست

کمال‌الدین اسماعیل

این خشک گیا که زرد چون روی منست

ریزنده و جای جای جون موی منست

و ایت طاق پل شکسته و آب روان

گویی که مثال چشم و ابروی منست

مشتاق اصفهانی

پرورده بنفشه‌ای که این موی منست

آورده شمیم جان که این بوی منست

آراسته جنتی که این روی منست

افروخته دوزخی که این خوی منست

قاآنی

آراسته جنتی که این روی منست

افروخته دوزخی که این خوی منست

شمشیر جهانسوز بهادر شه را

دزدیده که این کمان ابروی منست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه