آن که شب داد توبه ام ز شراب
امشبم باز دید مست و خراب
لب ساغر چنان زنم بوسه
که درآرم حریف را از خواب
مزه کز راح آتشین گیرم
خاک را در دهان بگردد آب
عضو عضوم پرند از مستی
کاهلی ها همه شوند شتاب
ظرف لبریز کردم از باده
همچو ماه دو هفته از مهتاب
ره مستی گرفته جانب دوست
می روم تا برآرمش ز حجاب
محوتر می شوم ز خود هر دم
رفتم از دست مطربا دریاب
قوتم نیست پست کن پرده
طاقتم نیست گوش چنگ متاب
بر «نظیری » مگر ببخشایند
به جزع وانمی شود این باب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شخصی از حالت توبه و دوری از مشروبات صحبت میکند، اما با رسیدن شب دوباره مست و خراب میشود. او از لذات مشروبنوشی و بوسه بر لب ساغر میگوید و احساساتی عمیق از عشق و شیدایی را تجربه میکند. او به سمت دوستش میرود و میخواهد او را از غفلت بیدار کند. در این مسیر، احساس میکند که هر لحظه بیشتر از خود دور میشود و به نوعی دچار ضعف و ناتوانی در برابر جذبههای عشق و موسیقی است. در نهایت از خدا میخواهد تا او را ببخشد، چرا که نمیتواند از این حالت رهایی یابد.
هوش مصنوعی: کسی که دیشب به خاطر شراب خوردن از من توبه گرفت، امشب مرا در حال مستی و خرابی دوباره مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: به لبهای لیوان چنان بوسهای میزنم که حریف از خواب بیدار شود.
هوش مصنوعی: من از شراب داغ طعمی میگیرم که بزودی خاک در دهانم میچرخد و آب میشود.
هوش مصنوعی: اگر هر عضوی از بدن به حالتی تنبل و بیخیال باشد، به سرعت دچار گرفتاری و مشکل میشود.
هوش مصنوعی: من پیاله را پر از شراب کردهام، مانند ماهی که دو هفته از روشنایی ماه گذشته است.
هوش مصنوعی: من در مسیر مستی و عشق به دوست حرکت میکنم تا بتوانم او را از پرده و حجاب بیرون آورم.
هوش مصنوعی: با هر لحظهای که میگذرد، بیشتر از خودم محو و خاموش میشوم. ای مطرب، مرا درک کن و نجاتم بده.
هوش مصنوعی: من از آنچه که بر دوشم است، ناتوانم و قدرت به دوش کشیدن این بار را ندارم. دیگر توان و طاقت شنیدن نغمههای دلانگیز را نیز ندارم.
هوش مصنوعی: به جز فردی چون "نظیر" که میتواند عذرخواهی کند، هیچکس دیگری نمیتواند این مساله را حل کند و این موضوع بسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سؤالی کز آن لب سیراب
دوش کردم همه بداد جواب
گفتمش جز شبت نشاید دید
گفت پیدا بشب بود مهتاب
گفتم از تو که برده دارد مهر
[...]
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
[...]
لاله داری شکفته بر مهتاب
مشگ داری گرفته بر مه تاب
مشگ چون موی تو ندارد بوی
ماه چون روی تو ندارد تاب
پیل با عشق تو ندارد پای
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.