گنجور

 
نظیری نیشابوری

دو گرم و رخ زرد از که داری؟

سرت گردم به دل درد از که داری؟

ز فکر کیست بر خاطر ملامت

رخ آیینه در گرد از که داری؟

کدامین جلوه ترسانیده چشمت؟

غم جان بیم ناورد از که داری؟

چه پرسی ماجرای بزم و محفل؟

امید یاد آورد از که داری؟

چه فکر از بزم و رزمت کرده فارغ؟

دل جمع و تن فرد از که داری؟

به تهمت عشق نتوان بست بر خویش

خدا را گریه سرد از که داری؟

حریفان کم زنند و پاکبازند

دغا در بردن نرد از که داری؟

نمی سازی به ستاری خبر ده

که تکبیر ای جوانمرد از که داری؟

نداری بخت بر گردون «نظیری »

فغان آسمان گرد از که داری؟