دوش کردیم دل و دیده به دیدار گرو
سر نهادیم به پوشیدن اسرار گرو
پاک بازانه کشیدیم سر از داو حریف
سیم و زر باخته و جبه و دستار گرو
علمی شقه عمامه از آن زلف نداشت
دلق و عمامه نهادیم به یک تار گرو
چون برآریم سر از دایره مشکینش؟
چرخ کردست درین دایره پرگار گرو
آبروی من اگر برد جمالش چه عجب
برده از نار مغان آن رخ گلنار گرو
بندم از صومعه زنار که در دیر مغان
مصحف و خرقه نگیرند به زنار گرو
مرغ محبوس گر آن سرو بهشتی بیند
به پر و بال کند چنگل و منقار گرو
گر رود سر، من ازین شورش و سودا نروم
کرده ام رخت درین گوشه بازار گرو
می شود هر نفس از عشق «نظیری » رنگی
دلق درویش که کردست به عیار گرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.