بانگ نی می برد ز هوش مرا
می دهد می ز راه گوش مرا
ناله نای تا حریم وصال
می برد بر کنار و دوش مرا
مادرم نای و من چو طفل رضیع
صوت او می کند خموش مرا
نخل نخلست نای پنداری
می چشاند به نیش نوش مرا
مطرب می گسار در نظر است
نیست حاجت به می فروش مرا
سر غیبم درون پرده راز
نغمه می آورد به جوش مرا
چون سماعم نقاب بردارد
نشود شرم روی پوش مرا
غزل مطربم به وجد آورد
جان رود بر سر خروش مرا
جوش زد در درون «نظیری » حرف
کاش بودی سخن نیوش مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصویر نی و نغمههای آن به بیان احساسات عمیق خود میپردازد. صدای نی او را مجذوب و غرق در احساسات میکند، به گونهای که انگار صدای نی همواره او را به یاد مادر و عشق میاندازد. شاعر نغمه نی را مانند دارویی میداند که روحش را تسکین میدهد و او را به حالت وجد میآورد. همچنین، او به موسیقی و قدرت آن برای برانگیختن روح و جان اشاره میکند و امکان گفتگو و ارتباط عمیقتر را از طریق آن برای خود آرزو میکند. شعر در کل آکنده از حس دوری، longing و زیباییهای موسیقی است.
هوش مصنوعی: صدای نی مرا به دنیای دیگری می برد و به من احساساتی می دهد که از طریق شنیدن آن به وجود میآید.
هوش مصنوعی: صدای ناله نای یا ساز، به سمت حریم وصال و ارتباط عاشقانه میرود و مرا در کنار و در آغوش خود میکشد.
هوش مصنوعی: مادرم همچون نی مینوازد و من مثل کودکی شیرخوار به صدای او گوش میدهم و سکوت میکنم.
هوش مصنوعی: درخت نخل همانند نای است که گویی به من شراب خوشمزهای میدهد و طعم شیرینی را در کامم مینشاند.
هوش مصنوعی: این بیت به معنی این است که در حال حاضر، حضور و نوازندگی موسیقیدان و شیوایی او برای من اهمیت بیشتری دارد و نیازی به خریدن نوشیدنی از فروشندۀ شراب احساس نمیکنم.
هوش مصنوعی: غیب به من از درون پردهای خبرهایی میآورد که مرا به شور و هیجان میاندازد.
هوش مصنوعی: زمانی که سماع میکند و حجابها را کنار میزند، دیگر هیچ شرمی برای من باقی نمیماند که روی خود را بپوشانم.
هوش مصنوعی: غزل من روح را به شادی و نشاط میآورد و به حالتی پرشور و پرخروش میرسد.
هوش مصنوعی: نظیری در دلش از شنیدن حرفی به شدت احساساتی شده و آرزو میکند که ای کاش کسی به حرفهای او گوش میکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تلخ کرد از حدیث خویش طبیب
دوش لفظ شکرفروش مرا
از دو لب داد جهل خویش به من
وز دوزخ برد باز هوش مرا
زین پس از طلعت و مقالت او
[...]
آنچنان داده عشق جوش مرا
که ز سر رفته عقل و هوش مرا
عقل کلی شده فراموشم
بسکه مالیده عشق گوش مرا
نه چنانم ز مستی دوشین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.