گنجور

 
نظیری نیشابوری

زهی نسخه آفرینش جمالت

نکت یاب مجموعه گل خیالت

به فطرت فزونی نخواهد زبولت

ز ظلمت برونی نباشد زوالت

همیشه حق از قول و رای تو روشن

نپوشیده موج حوادث زلالت

به حد خرد هست پرواز هر تن

تو روحی خرد پرد از پر و بالت

همه وجدها صوفیان را ز قولت

همه حال ها قدسیان را ز حالت

به اعجاز قولت که ایمان نیارد

حلالت بود خون منکر، حلالت

به باطن تو را دید آدم مقدم

ز صدر جنان شد به صف نعالت

به پیرامنت سایه ظاهر نگردد

که خور گشته طالع فراز نهالت

به حسن تو نقاش نقشی نیارد

که صنعت گری ختم شد بر کمالت

توان گفت لیس کمثله به شأنت

که در غیب نبود مثال مثالت

«نظیری » چنان ساز صافی سخن را

که روح نبی خوش شود از مقالت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode