گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نیر تبریزی

گر باده کشانرا طرب از باده ناب است

روی تو بصد بار مرا به ز شراب است

دل رفت مرا خرقه و سجاده و تسبیح

در دجله بریزید که بغداد خراب است

هین دفتر دانائی من پاک بشوئید

کاین صفحه رخسار مرا به ز کتاب است

با من که بدریا زده ام شنعت تکفیر

تهدید بط ای مدعیان با شط آب است

صد چونمن اگر سوزد از این شعله تو خوشباش

من بیم تو دارم مثل سیخ و کباب است

می باد گران نوشد و با من بستیزد

از دست که نالم که مرا بخت بخوابست

مشکل من از ایندر ببرم جان بسلامت

من پیر و هنوز عشق تو را عهد شباب است

از چشم تو قهرم که ببوسی ندهد صلح

داند که میان من و لعلت شکراب است

عمرم همه با وعده فردای تو سر شد

چون تشنه که پویان پی دریای سرابست

شب عهد گذارد که دگر بیتو نخوابم

چون روز شود گویدم اینها همه خواب است

تا زنده ام ای گل هوس سنبل مویت

از چشمه چشمم نرود ریشه در آب است

روزی بغلط تیر نگاهی بمن انداز

کاینکار خطائی است که خوشتر ز صوابست

تا دیو نظر بر مه رویش نبرد راه

مژگان درازش بکمین تیر شهاب است

نیر کرم داور دین بدرقه ماست

در محکمه عدل چه پرواری حساب است

یاران طرب ما ز رخ ساقی حوض است

گر باده گشانرا طرب از باده ناب است

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

ابوسعید ابوالخیر

می هست و درم هست و بت لاله رخان هست

غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست

فرخی سیستانی

زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست

آنم که همی گویم پازند قرانست

منوچهری

هر کو به جز از تو به جهانداری بنشست

بیدادگرست ای ملک و بیخرد و مست

دادار جهان ملک جهان وقف تو کردست

بر وقف خدا هیچکسی را نبود دست

مسعود سعد سلمان

طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست

نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست

نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است

نی نی نه جهانست که اقبال جهانست

آن چرخ محلست که با حلم زمینست

[...]

امیر معزی

ایام نشاط است که عید است و بهار است

گیتی همه پربوی‌ گل و رنگ و نگار است

در هر وطنی خرمی از موکب عیدست

در هر چمنی تازگی از باد بهارست

تا باد بهاری به سوی باغ گذر کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی