شمارهٔ ۱۳۵
دلم بخستی و در خون گذاشتی و گذشتی
بحیرتم ز چه این صید کشتی و ز چه هشتی
چه لاله ها که ز غم ریخت بیتو چشم بدامن
کدام گلبن حسرت در اینچمن که نگشتی
اگر نه آتش روی تو بود آفت جانها
بدین لطافت و منظر بگفتی که بهشتی
قیاس حسن تو سهو است جز بیوسف مصری
که پاک دامن و پاکیزه روی و پاک سرشتی
خطی ز مشگ نوشتی بدور صفحۀ سیمین
فدای کلک و نباتت که خوش ختیته نوشتی
خوشا هوای گلستان و جام بادۀ رنگین
ز دست حور بهشتی بماه ارد بهشتی
زدیم خویش بدریا زیمن همت پاکان
نه بار رهبری ناخدا نه منت کشتی
ز نخ بکلک مصور کسی زند که ندارد
خبر ز سابقۀ اقتضای خوبی و زشتی
ز خویش پرس حکایت که در صلوح ارادت
یکیست زاهد و خرابی و کشیش کنشتی
بکوش و قد چو الف راست کن که جیم نگوید
بخامه زن که مرا از چه گوژپشت نوشتی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...