سخت ای لعبت شیرین همه جا رو شدهای
عهد دیرینه نپای و گله نشنو شدهای
کام فرهاد چه سان تلخ نگردد که بهشر
همه شور است که همخوابۀ خسرو شدهای
کس چو خورشید تر اسیر نیارستی دید
حالی انگشت نما همچو مه نو شدهای
گندم خال ترا جان به بها میدادند
خبرت هست که بیقدر ترا ز جو شدهای
پی صید تو بهر گوشه دو صد دام فریب
تو چو آهو بچه هر سو بتک و دو شدهای
مدعی روی تو شب خواب نمیدید و کنون
جلوه گر در همه آفاق چو پرتو شدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیر مژگان وسنان قد و زره موشده ای
رستم مملکت حسن نه بر زو شده ای
ماه رخساری وخورشید لقا زهره جبین
چشم بد دور چه فرخ رخ و نیکوشده ای
طره ات عقرب وچنگال اسد مژگانت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.