سخت ای لعبت شیرین همه جا رو شدهای
عهد دیرینه نپای و گله نشنو شدهای
کام فرهاد چه سان تلخ نگردد که بهشر
همه شور است که همخوابۀ خسرو شدهای
کس چو خورشید تر اسیر نیارستی دید
حالی انگشت نما همچو مه نو شدهای
گندم خال ترا جان به بها میدادند
خبرت هست که بیقدر ترا ز جو شدهای
پی صید تو بهر گوشه دو صد دام فریب
تو چو آهو بچه هر سو بتک و دو شدهای
مدعی روی تو شب خواب نمیدید و کنون
جلوه گر در همه آفاق چو پرتو شدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.