گنجور

 
نیر تبریزی

گفت: شاها من فرشته آتشم

که سمندوار بر آتش خوشم

حکم کن این نائب رب النجوم

سوزم این حزب شیاطین از رجوم

گفت: من بودم که با امر جلیل

کردم آتش را گلستان بر خلیل

من فرستادم بلای صاعقه

ای فرشته بر قرون سابقه

هست بر نطقم کلیم الله گوا

که منم آن آتش افروز طوا

پر مزن بر آه آتش زای من

کآتش عشق است سر تا پای من

دور دار از آتش من دامنت

ای فرشته تا نسوزد خرمنت

عهد عشق است این نه عهد عمر و زید

پوید اینجا از پی صیاد صید

ور نه گر خواهم من از یک شعله برق

خود جهان از غرب سوزم تا به شرق

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode