لقد فنیت عن الغیر لا وجود سوایی
لان نفی وجودی ثبوته لبقایی
وجود غیر چو مستلزم شریک و دویی است
خیال غیر چرا میکنی و غیر چرایی؟
عن البقاء ولا للبقاء من عدم
فکیف اثبت شیئا بقائه لبقایی
هوالسلام هوالمؤمن هوالملک الحق
لقاء خویش ببین گر در آرزوی لقایی
لقاء وجهک نور ظلاله یتمدی
بذیلها اتمسک بأن تلک لوایی
(چو اسم عین مسمی بود ز روی حقیقت
ببین به عین خدایی تو را که عین خدایی)
فأن سقمت من الحب لاابالی منها
لان فیه مرادی و مقصدی و رجایی
مرا هوای تو ای عشق لم یزل جان سوخت
عجب چه آتش و آبی، عجب چه باد و هوایی
لقد شربت شرابا حیاته ابدی
فصار ممتزجا ذلک الشراب دمایی
بلای عشق تو خوشتر ز جان ماست ندانم
«چه آفتی چه عذابی چه فتنهای چه بلایی»
نسیم زلف دلاویز دلبر است نسیمی
عجب مدار که جانها از او کنند گدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به وحدت وجود و عشق الهی میپردازد. شاعر از فنای خود در غیر و تجلی واحدیت سخن میگوید و تأکید میکند که تنها وجود حقیقی وجود خداوند است. او وجود غیر را ناشی از خیال و توهم میداند و در جستجوی لقاء و دیدار خداوند است. عشق الهی در او شعلهور است و او را سرمست از شراب حیات ابدی کرده است. شاعر از مشکلات و دردهای عشق جلوههایی زیبا میبیند و نسیم زلف محبوب را مایه حیات جانها میداند. این بیانها نمایانگر عشق عمیق و جستجوگرانه او به خداوند و حقیقت وجود است.
هوش مصنوعی: من از غیر خود نابود شدهام و هیچ وجود دیگری وجود ندارد، زیرا نفی وجود من به معنی ثبات و بقای من است.
هوش مصنوعی: وجود دیگران به معنای وجود دوگانگی و شریک بودن است. پس چرا در خیال خود به دیگران فکر میکنی و به جز خودت توجه میکنی؟
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع میپردازد که چگونه میتوان چیزی را که وجود ندارد، به بقای آن استدلال کرد. در واقع، وجود در حقیقت اصلی ندارد و اگر چیزی واقعاً وجود ندارد، چطور میتوان از آن انتظار ادامه و بقای آن را داشت؟
هوش مصنوعی: او امنیت است و ایمان و پادشاهی حقیقی. به ملاقات خود بیا و اگر در آرزوی دیدارش هستی، به او نگاهی بینداز.
هوش مصنوعی: دیدن روی تو نوری است که سایهاش به دامن خداوند آویزان شده و من با امید به آن از تو بهرهور میشوم.
هوش مصنوعی: وقتی که نام و مفهوم آن به حقیقت نزدیک است، به حقیقت نگاه کن و ببین که تو چگونه تجلی حقیقی خداوند هستی.
هوش مصنوعی: اگر از عشق بیمار شوم، برایم مهم نیست، زیرا در آنچه میخواهم و مقصد و آرزوی من نهفته است.
هوش مصنوعی: من به یاد تو ای عشق ابدی، جانم به شدت در حال سوختن است. چه نوری در این آتش و آبی وجود دارد، چه جوی و حال و هوایی!
هوش مصنوعی: من نوشیدم نوشیدنی که زندگی جاویدان به من بخشید، و آن نوشیدنی اکنون با دمای وجود من آمیخته شده است.
هوش مصنوعی: عشق تو برای ما حتی از جان نیز شیرینتر است. نمیدانم که این عشق چه نوع مصیبت، درد، یا فتنهای است.
هوش مصنوعی: نسیم زلف زیبا و دلربا مانند نسیمی است که جانها به خاطر آن متقاضی عشق و محبت میشوند. این نسیم آنقدر جذابیت دارد که دلها برای آن درخواست و خواهش میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی
چو عمر نامده هم اعتماد را به نشایی
عزیز بودی چون عمر و همچو عمر برفتی
چو عمر رفته ز دستم نداند آنکه کی آیی
مرا چو عمر جوانی فریب دادی رفتی
[...]
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟
چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی؟
نگفتیم که: بیایم، چو جان تو به لب آید؟
ز هجر جان من اینک به لب رسید کجایی؟
منم کنون و یکی جان، بیا که بر تو فشانم
[...]
فراق اگر چه مرا میکشد به دردِ جدایی
خیالِ دوست تو باری درین میانه کجایی
که میرود که بگوید که گر میانِ من و تو
وفا و عهد درست است برشکسته چرایی
هزار بار به هم برزدی چو زلف پریشان
[...]
هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کجایی؟
که دوستان را روی چو عید خود بنمایی
برون خرام کله کج نهاده تا به نظاره
ز پرده ها به در افتند لعبتان ختایی
اگر تو باد به سر می کنی، رسد که به خوبی
[...]
به قول خوش چو نیابی ز چنگ خصم رهایی
به آن بود که زبان را به ناخوشی بگشایی
چو قفل خانه به آهستگی گشاده نگردد
پی شکستنش آن به که سوی سنگ گرایی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.