گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نسیمی

لقد فنیت عن الغیر لا وجود سوایی

لان نفی وجودی ثبوته لبقایی

وجود غیر چو مستلزم شریک و دویی است

خیال غیر چرا می‌کنی و غیر چرایی؟

عن البقاء ولا للبقاء من عدم

فکیف اثبت شیئا بقائه لبقایی

هوالسلام هوالمؤمن هوالملک الحق

لقاء خویش ببین گر در آرزوی لقایی

لقاء وجهک نور ظلاله یتمدی

بذیلها اتمسک بأن تلک لوایی

(چو اسم عین مسمی بود ز روی حقیقت

ببین به عین خدایی تو را که عین خدایی)

فأن سقمت من الحب لاابالی منها

لان فیه مرادی و مقصدی و رجایی

مرا هوای تو ای عشق لم یزل جان سوخت

عجب چه آتش و آبی، عجب چه باد و هوایی

لقد شربت شرابا حیاته ابدی

فصار ممتزجا ذلک الشراب دمایی

بلای عشق تو خوشتر ز جان ماست ندانم

«چه آفتی چه عذابی چه فتنه‌ای چه بلایی»

نسیم زلف دلاویز دلبر است نسیمی

عجب مدار که جان‌ها از او کنند گدایی

 
 
 
خاقانی

چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی

چو عمر نامده هم اعتماد را به نشایی

عزیز بودی چون عمر و همچو عمر برفتی

چو عمر رفته ز دستم نداند آنکه کی آیی

مرا چو عمر جوانی فریب دادی رفتی

[...]

عراقی

ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟

چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی؟

نگفتیم که: بیایم، چو جان تو به لب آید؟

ز هجر جان من اینک به لب رسید کجایی؟

منم کنون و یکی جان، بیا که بر تو فشانم

[...]

حکیم نزاری

فراق اگر چه مرا می‌کشد به دردِ جدایی

خیالِ دوست تو باری درین میانه کجایی

که می‌رود که بگوید که گر میانِ من و تو

وفا و عهد درست است برشکسته چرایی

هزار بار به هم برزدی چو زلف پریشان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کجایی؟

که دوستان را روی چو عید خود بنمایی

برون خرام کله کج نهاده تا به نظاره

ز پرده ها به در افتند لعبتان ختایی

اگر تو باد به سر می کنی، رسد که به خوبی

[...]

جامی

به قول خوش چو نیابی ز چنگ خصم رهایی

به آن بود که زبان را به ناخوشی بگشایی

چو قفل خانه به آهستگی گشاده نگردد

پی شکستنش آن به که سوی سنگ گرایی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه