دگر گفت کای نوجوان برهمن
بپرسم یکی داستان کهن
شنیدی همه خانه سال خورد
درستی فتاده همه زرد زرد
ده و دو دریچه در این کنگره
از این در بدان در درش در شده
ازین در بدان در دواند درست
نگردد ز تک دایما هیچ سست
نه راه برون دارد از پنجره
گهی برقرارست و گه بر دره
بدان سان که باشد همی سال و ماه
که پوید نیاساید از تیر راه