پس آنگاه چون بخت و دولت به هم
برفتند با کوس و چتر و علم
ابا باز و شاهین و با چرخ و یوز
برفتند آن هر دو یل کینه توز
شکار افکنان تا به توران زمین
که از چرخشان دل نبودی غمین
گزیدند سرچشمه ای دلپذیر
کشیدند از آن خسروانی سریر
همان سبز خیمه برافراختند
چو شیران به نخجیرگه تاختند
بکشتند بسیار آهو و گور
دویدند از چشمه نزدیک و دور
ز هر گونه اسپان برانگیختند
به آهو و گور اندر آویختند
به شمشیر و تیر و کمان و کمند
بکشتند بسیار و کردند بند
زنخجیر گشتند و گشتند باز
به نزدیک آن خیمه دلنواز
ز شبگیر بانو به صحرا و دشت
فکندند صید اندر آن پهن دشت
پس آنگه نشستند با ناز و نوش
برآورد جام از سرای سروش
بدین گونه بودند تا قرص مهر
فرو شد در این کارگاه سپهر
به مغرب چو خورشید نزدیک شد
ز گرد سپه روز تاریک شد
چو بانو به گرد اندران بنگرید
سپاهی گران دید کامد پدید
سپاهی کم و بیش تا سی هزار
همه دشت از ایشان گرفته غبار
فرامرز گفتا که این ها که اند
به نزدیک ما آمده از چه اند
سپهدار این لشکران کسیتند
گذرشان بدین جانب از چیستند
چنین داد پاسخ که توران سپاه
گزینند هم اندرین شاه را
همانا درین نامدار انجمن
سپهدار گردیست شمشیرزن
ولیکن تو دل را زغم دور کن
به مرگ سپهدارشان سور کن
از این خیل لشکر میندیش هیچ
ز بس تاب نادیده چندین مپیچ
که گر کینه ورزند ما آن کنیم
که از آمدنشان پشیمان کنیم
کشیدند بر مرکبان تنگ تنگ
سواره ستادند بر عزم جنگ
وز آن سان چو لشکر کشیدند تنگ
بدیدند آن خیمه سبز رنگ
عنان را کشیدند توران سپاه
بدان خیمه کردند مردم نگاه
سپهدار بد شیده شیرمرد
چو پیران و هومان و فرشیدورد
چو لهاک و گرسیوز تیزجنگ
چو کلباد ویسه دلاور نهنگ
گروی و دمور و سپهرم دگر
همان نیز نستیهن نامور
دگر پیلسم آن گو شیر نر
دگر بود بسیار پرخاشخر
همانا که بودند هفتاد مرد
دلیران و مردان روز نبرد
دگرگونه با هریکی بد درفش
چو سرخ و چو سبز و چو زرد و بنفش
از آن خیمه شان در دل آمد نهیب
سر سرفرازان از آن در نشیب
بگفتند که امروز روز بلاست
غم افزود ازو شادمانی بکاست
همانا که این خیمه رستمست
که چون او نبرده به گیتی کم است
به عزم شکار اندر این مرغزار
کمین کرده چون شیر در رهگذار
در این گفتگو بود توران سپاه
که آن هر دو گرد از پس گرد راه
تو گفتی به کین جنگ ساز آمدند
چو نزدیک ایشان فراز آمدند
چو پیران بدید آن دو آذرگشسب
بیامد به نزدیک بانو گشسب
بپرسید کای نامور سرکشان
بگویید با من زنام و نشان
چه نامید از خیل نام آوران
کدام از دلیران و گندآوران
فرامرز گفت ای سرانجمن
منم پور رستم گو پیلتن
دگر نامداری چو آذر گشسب
مرا خواهر و نام بانو گشسب
شکارافکنان هر طرف در گذار
که جایی گرفتیم در مرغزار
شما باز گویید نام و نژاد
به جنگ اندر آیید یا صلح و داد
چو بشنید پیران فرامرز راد
فرود آمد و خاک را بوسه داد
که ای پهلوان زاده صلحست پیش
عزیزید از مردم دیده بیش
به اولاد رستم منم چون رهی
تو را بنده ام هر چه فرمان دهی
نباشد به از صلح در راه دین
که گوید که نفرین به از آفرین
فرامرز گفتا چه نامی به نام
که هستی چو طوطی شیرین کلام
به گفتار نیکو بگفتی سخن
ولیکن نهانت ندانم زبن
به پاسخ چنین گفت پیران منم
که بر دشمنان شما دشمنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستانی از جنگ و شکار در سرزمین توران روایت می‌شود. دو پهلوان به نام‌های فرامرز و آذرگشسب به شکار می‌روند و در حین شکار، سپاه توران را می‌بینند که به سمت آنها می‌آید. فرامرز از سپهدار سپاه می‌پرسد که این لشکر کیست و چرا به آنها نزدیک شده‌اند. از طرفی، پیران، سپهدار توران، به فرامرز نزدیک می‌شود و ضمن احترام به او، از قصدشان برای صلح و جنگ سؤال می‌کند. در این گفت‌وگو، فرامرز به ازای نشانه‌ای از دوستی و صلح درخواست می‌کند و پیران نیز به صلح علاقه‌مند است، اما در عین حال تأکید می‌کند که بر دشمنان فرامرز دشمن است. این داستان درباره شجاعت، جنگ، و تلاش برای برقراری صلح بین دو طرف می‌باشد.
هوش مصنوعی: پس از آنکه شانس و موفقیت با یکدیگر ترکیب شدند، با ساز و آذین و پرچم، به میدان آمدند.
هوش مصنوعی: با پرندگان شکاری و با چرخ و یوز، آن دو جنگجو که دل پر از کینه دارند، رفتند.
هوش مصنوعی: شکارچیان به سراغ سرزمین توران می‌روند، زیرا از سرنوشت و تقدیر خود دلسرد و ناراحت نیستند.
هوش مصنوعی: آنها چشمه‌ای خوش‌آب و هوا را انتخاب کردند و از آن، برای شاهان تخت و تاجی زیبا فراهم کردند.
هوش مصنوعی: آنها همان‌طور که شیران به شکار می‌زنند، خیمه‌ای سبز برپا کردند و به سوی شکار رفتند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که تعداد زیادی آهو به قتل رسیدند و گورهای مختلف از آب چشمه به سمت نزدیک و دور دویدند. این تصویر نشان‌دهنده حیوانات و فعالیت‌هایشان در طبیعت است.
هوش مصنوعی: از هر نوع سوارکارانی را به کار گرفتند و آنها را به شکار آهو و گورخر فرستادند.
هوش مصنوعی: با شمشیر و تیر و کمان و دام، بسیاری را به خاک افکندند و به اسارت درآوردند.
هوش مصنوعی: زنخجیرها جستجو کردند و دوباره به نزدیک آن خیمه زیبا و دل‌انگیز رسیدند.
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، زن noble به دشت و صحرا رفت و در آن فضای وسیع صید کردند.
هوش مصنوعی: سپس آنها به آرامی و با ظرافت در کنار یکدیگر نشسته و جامی را از کاخ سروش بلند کردند.
هوش مصنوعی: این گروه از انسان‌ها چنین بودند تا زمانی که خورشید غروب کرد و به پایان روز رسید.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به سمت غرب نزدیک می‌شود، به سویی که سربازان تجمع کرده‌اند، روز به تدریج تاریک می‌شود.
هوش مصنوعی: وقتی بانویی به دور و بر خود نگاه کرد، گروهی از سربازان را مشاهده کرد که به وضوح آمده بودند.
هوش مصنوعی: تا سی هزار سپاهی در دشت حضور دارند و گرد و غباری از حرکت آنها برمی‌خیزد.
هوش مصنوعی: فرامرز پرسید: این کسانی که به ما نزدیک شده‌اند، چه کسانی هستند؟
هوش مصنوعی: سردار این لشکر کیست و چرا از این سمت عبور می‌کنند؟
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که لشکر توران هم به این شاه انتخاب می‌شوند.
هوش مصنوعی: در این جمع شناخته شده، فرمانده‌ای وجود دارد که شمشیرزنی ماهر است.
هوش مصنوعی: اما تو دل را از غم دور کن و با جشن مرگ فرمانده‌شان، شاد باش.
هوش مصنوعی: از این گروه بزرگ نترس و نگران نباش، زیرا به خاطر بی‌خبر بودن از واقعیت‌ها، نباید دچاره تردید شوی.
هوش مصنوعی: اگر دشمنان ما کینه و دشمنی کنند، ما به گونه‌ای عمل می‌کنیم که آنها از آمدن و ادامه کارهایشان پشیمان شوند.
هوش مصنوعی: سواران بر اسب‌های نزدیک و فشرده‌ای نشسته‌اند و برای مبارزه آماده شدند.
هوش مصنوعی: وقتی لشکر به شدت پیش رفت و نزدیک شد، خیمه‌ای سبز رنگ را مشاهده کردند.
هوش مصنوعی: سپاه توران به سمت خیمه حرکت کردند و مردم از دور به تماشا ایستادند.
هوش مصنوعی: سپهدار، مردی شجاع و دلیر است که به مانند پیران، هومان و فرشیدورد، از قهرمانان بزرگ و نام‌آور به شمار می‌آید.
هوش مصنوعی: چون لهاک و گرسیوز، جنگجویانی چابک و دلیر مانند نهنگ بزرگ هستند، که به شجاعت و قدرت خود شهره‌اند.
هوش مصنوعی: من دیگر مانند گذشته، با شجاعت و قدرت نمی‌توانم بایستم و دیگر نامی از من باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: دیگر آن پیکر من مانند شیر نر و خشمگین است، بسیار نیرومند و پرخاشگر.
هوش مصنوعی: در روز نبرد، تعداد هفتاد مرد شجاع و دلیر جمع شده بودند.
هوش مصنوعی: هر کسی با ویژگی‌ها و خصوصیات خاص خود متفاوت است، همانند رنگ‌های مختلفی که می‌توانند به همسری درآیند و زیبایی‌های خاص خود را داشته باشند.
هوش مصنوعی: از در آن خیمه، صدای بلندی به گوش می‌رسد که نشان‌دهنده شکوه و افتخار سرفرازان است، هرچند که آن در به سمت پایین قرار دارد.
هوش مصنوعی: گفتند که امروز روز مشکل و سختی است، و این خبر غم را بیشتر کرد و شادی را کمتر کرد.
هوش مصنوعی: این خیمه، متعلق به رستم است و چون او در دنیا کم‌نظیر است، هیچ‌کس به اندازه او در میدان نبرد وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این دشت، شکار را با هدفی خاص زیر نظر گرفته‌ام، مانند شیری که در کمین در راهی ایستاده است.
هوش مصنوعی: در این گفت‌وگو، سپاه توران بود که هر دو طرف، گرد و غباری بر اثر حرکت خود به وجود آورده بودند و راه را پر کرده بودند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که برای انتقام، جنگ شروع شده است و وقتی به نزدیک‌ترین لحظه رسیدند، همه چیز به اوج خود رسید.
هوش مصنوعی: وقتی پیران آن دو آذرگشسب را دید، به سمت بانو گشسب رفت.
هوش مصنوعی: از معروف‌ترین دلاوران و سرکش‌ها بپرسید که درباره نام و نشانی از من بگویند.
هوش مصنوعی: از میان انبوهی از بزرگ‌مردان و دلیران، کدام یک را می‌توان نام برد؟
هوش مصنوعی: فرامرز به جمعیت گفت: من فرزند رستم هستم و مانند او جنگجو و دلاور.
هوش مصنوعی: دیگر شخصیت معتبر و مشهور مانند آذر گشسب، برای من خواهر و نام او بانو گشسب است.
هوش مصنوعی: شکارچی‌ها هر جا که می‌روند، در حال جستجو هستند و در جایی که ما متوقف شده‌ایم، در دشت و مرتع به دنبال شکار می‌گردند.
هوش مصنوعی: شما دوباره درباره نام و نژاد صحبت کنید، آیا می‌خواهید به جنگ بروید یا صلح و عدالت برقرار کنید؟
هوش مصنوعی: وقتی پیران، فرامرز راد را دید، به سمت او آمد و به زمین بوسه زد.
هوش مصنوعی: ای پسر پهلوان، صلح و آرامش پیش تو پیشکش شده است؛ زیرا تو در نظر مردم مقام و ارزش بالایی داری.
هوش مصنوعی: من فرزند رستم هستم و به تو خدمت می‌کنم و هر دستوری که بدهی، انجام می‌دهم.
هوش مصنوعی: بهتر از صلح در راه دین وجود ندارد، زیرا نفرین همیشه از ستایش بدتر است.
هوش مصنوعی: فرامرز گفت: چه کسی را باید بخوانیم که مانند طوطی، خوش‌زبانی و شیرین‌گفتار است؟
هوش مصنوعی: تو در سخن گفتن خوب و دلنشین هستی، اما از درونت و راز قلبت هیچ اطلاعی ندارم.
هوش مصنوعی: من به شما می‌گویم که من همان کسی هستم که بر دشمنان شما می‌تازم و به آنها حمله می‌کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانه‌هایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیه‌ای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیه‌گذاری باید در گنجور نام‌نویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.