گوییم بهتوفیق خدایتعالی که حیض زنان خونی است که از گوشت حاصل آید اگر نطفه مرد با زن جمع شود مر آن خون را پس بپذیرد اگر آن دو نطفه نباشد آن خون پلیدی باشد هیچ پاکی نباشد و جسدهای مردمان ماده و دیگر حیوانات را از تری نصیب بیشتر است از آنکه جسدهای نران راست از بهر آنکه جسدهای ماده جای سرشتن و فراز آوردن جسد است و مر سرشتن (و) صورت کردن را از تری چاره نیست و چون نطفه مرد به نطفه زن اندر آمیزد هر دو یکی شود (و) بدان زندگی که بدیشان اندرست به غذا حاجتمند شود پس آن تریها که اندر جسد زن است همیشه جمله میشود و به نطفهها همیرود و بدان دو نطفه رسد تا بگذرد و اگر نطفهها حاجتمند شده باشد به غذا مر آن تریرا بیابد (و) به غذای خویش گیرد و از او خوردن گیرد و چون غذا یابد همیافزاید و تریها از جسد آن زن باز گرفته (شده) روی بدان خورنده نهد و آن خورنده مر آنرا همیخورد و همیافزاید تا صورت آن دو جفت که اندر نطفه ایشان به حدّ قوّت بود به خوردن آن خون به حد فعل بیرون آید به تقدیر عزیز علیم و هر گاه که آن خون حیض جمله نشود و فرود آید و مرورا خریداری نباشد که بخرد و باز دارد به مجری ببری بیرون آید و آن به غایت پلیدی بود و زنانرا بدان ایام نماز نشاید کردن و قرآن نشاید خواندن و اندر مسجد نشاید شدن تا آنکه خون باز ایستد آنگه س رو تن بشوید و نماز کند از آن هنگام که پاک شده باشد و نماز که از او بشده باشد باز نگرداند ولیکن روزه (که) بشده باشد مر آن را قضا کند و تأویل آن تری که در آفرینش زنان است و رفتن او به اوقات این است که بدانی که مستجیب اندر دین به محل زن است و داعی را محل مرد است و نفس مستجیب آراسته شده است مر پذیرفتن علم را که بدو دهند حق یا باطل و آن آراسته شدن او از بی صورتی است و بی صورتی نادانی است و چون خود نداند و کسی نیابد که بیاموزدش خواهد کز ذات خویش صورتی کند و نفس جوینده بر گمارد و اندیشهها (ی) شوریده اندرو و جمله شود و چون علم اصلی شنونده باشد بدان بیانی که کند آن اندیشهها درست نشود و صورت نبندد بلکه پراگنده شود آن اندیشههای فاسد بیمایه از مردم پدیرنده مثال است مر خون حیض را که گرد آید و صورت نبندد چون نطفه مرد را زن بیابد و از بی پذیر رفتاری ضایع شود هم چنانکه خون حیض به ظاهر پلید است آن اندیشهها کز ذات آن مستجیب خیزد پلید است و همچنانکه تا آن خون حیض از زن بریده نشود مر آن زن را نشاید سر شستن و نماز نشاید گزاریدن همچنان تا مستجیب از آن اندیشههای فاسد نرهد و آن هوسها ازو بریده نشود روا نباشد که قصد دعوت کند بلکه خود نتواند به کسی دیگر یاری خواستن تا از خویشتن نومید نشود و آن نومید شدن او از خویشتن پاک شدن او باشد از حیض نفسانی و تأویل آنکه چون آب پشت مرد با آب دیگر ترائب زن اندر رحم جمله شود هر دو مر آن خون حیض را بپذیرند و نیز آن خون فرود نیاید آنست که چون مستجیب سخن از داعی پذیرد ظاهر آن مثل نطفه مرد باشد و معنی آن مثل نطفه زن باشد و چون این هر دو نطفه اندر نفس مستجیب جایگیر شوند اندیشههای مستجیب اندر ظاهر و باطن مایه گردد که کار بدو کند و صورت بدان مایه بندد و گونهگونه اندر آن همیگردد و آن اندک مایه تأویل که بهظاهر یافته باشد از آن اندیشههای او همیپذیرد تا روزی که صورت نفسانی او راست شود اندر آن اندیشهها همچنانکه صورت جسمانی بدان خون حیض تمام است و نیز آن اندیشهها ضایع نشود (و ضایع شدن آن ) پس از پذیرفتن سخن داعی باشد همچنانکه از زن نیز خون حیض نرود پس از پذیرفتن نطفه مرد و تاویل آنکه مر زن حایض را در مسجد نشاید شدن آنست که مستجیب را کز خویشتن همی راه جوید سوی داعی نشاید شدن که مسجد دلیل داعی است و تاویل آنکه زن حایض را قرآن نشاید خواندن آنست که مستجیب را کز خویشتن همی راه جوید سوی امام نشاید شدن که قرآن دلیل است بر امام و هر حدی را اندردین آن حد کزو بر تر است امام اوست و تاویل آنکه زن حایض را نشاید نماز گزاردن دلیل است بر آنکه مر هر کس که اندر شک و شبهت و نا پاکیزگیهای اندیشههای خویش باشد به مجلس دعوت نشاید آمدن که نماز دلیل بر مجلس دعوت است و تاویل آنکه چون حایض پاک شود نماز شده را نباید گردانیدن آنست که چون مستجیب عهد گرفت بدان مجلس که اندر دعوت از او گذشته باشد باز نتواند گشتن ولیکن پس از آن به مجلس حاضر آید و سخن بشنود و آن نماز کردن او باشد نفسانی همچنانکه چون حایض پاک شود نماز گذشته نگرداند ولیکن نماز پس از آن واجب شود و تاویل آنکه اگر روزه داران حایض شوند روا نباشد روزه داشتن در آنوقت که پاک نبود چون پاک شود ببایدش داشت آنست که روزه دلیل است بر پوشیده داشتن حدود و خاموش بودن (و) بدانوقت که آن مستجیب عهد نداشت پاک نبود بلکه از حیض نفسانی پلید بود حدود را نشناخت و نتوانست مرتبت ایشان نگاه داشتن و روا نبود مرورا خاموش بودن بلکه مرورا طلب باید کردن مر حق را همچنانکه مر حایض را روا نباشد روزه داشتن و چون مر حدود را بشناخت از آن پلیدیها پاک شده برو واجب شود مر آن حدود را که همی مستور نداشت بدانوقت اکنون مستور داشتن و آن سخن را که آنوقت همیگفت اکنون ناگفتن و آن تاویل باز گردانیدن روزه حایض است و تاویل آنکه در آن ایام مردان را نشاید نزدیکی کردن آنست که تا آن اندیشهها و شک و شبهت از دل مستجیب پاک نشود داعی و معلم را نشاید بدان مستجیب سخن گفتن و تاویل سروتن شستن حایض به وقت بریده شدن خون حیض به فریضه آنست که چون آن مسلمانان که اندر شک و شبهت مانده باشند نومید شوند از خویشتن یعنی (گویند) که چنان نیست که ما همیدانیم آن پاک شدن ایشان باشد از حیض نفسانی (و) بر ایشان واجب شود و فریضه گردد سوی دانا آمدن و عهد او پذیرفتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توفیق خدا و توضیحاتی درباره حیض زنان و ارتباط آن با نطفه مرد و زن میپردازد. حیض به عنوان خونی که از ترکیب نطفهها ایجاد میشود، و در نبود آن نطفهها، چنین خونی به عنوان پلیدی معرفی میشود. نویسنده توضیح میدهد که زنان در دوران حیض نباید نماز بخوانند یا در مساجد حاضر شوند تا زمانی که پاک شوند. همچنین، اشاره میشود که اندیشهها و افکار فاسد مشابه خون حیض هستند و تا زمانی که این افکار وجود دارند، دعوت به سوی علم و دانش درست نباید انجام شود. پس از پاک شدن از حیض، زنان میتوانند به انجام عبادات ادامه دهند. در نهایت، تأکید بر این است که پاکی از افکار ناپاک و شک و شبهه نیز به ایجاد شرایط مناسب برای پذیرش علم و دعوت ضروری است.
هوش مصنوعی: به فضل خداوند، عادت ماهیانه زنان نوعی خون است که از تغییرات در گوشت بدن آنها به وجود میآید. اگر نطفه مرد و زن با هم ترکیب شوند، این خون پذیرفته شده و در غیر این صورت، این خون ناپاک و پلید خواهد بود. بدن زنان (ماده) بیشتر از مردان (نر) آب و رطوبت دارد زیرا بدن ماده محل رشد و تکامل موجود جدید است و برای این فرآیند به رطوبت نیاز است. وقتی که نطفه مرد و زن به هم میپیوندند، هر دو نطفه یکی میشوند و به زندگی جدیدی که در آنها آغاز میشود، نیاز به غذا دارند. رطوبتها در بدن زن جمع میشوند و به نطفهها میروند تا روند رشد ادامه یابد. اگر نطفهها به غذا نیاز داشته باشند، رطوبت را جذب کرده و افزایش مییابند تا شکل نهایی خود را پیدا کنند. در ایام عادت ماهیانه، زن نمیتواند نماز بخواند و قرآن تلاوت کند تا زمانی که خون متوقف شود. بعد از پاک شدن، او باید غسل کند و نمازهای خود را قضا کند. این دوران و رطوبت در وجود زنان نماد این است که در دین، زنان در مواردی خاص به اندازه مردان واجد صلاحیت هستند. اگر شخصی با اندیشههای نادرست همراه باشد، نباید به دعوت کسی پاسخ دهد، زیرا این اندیشهها همانند خون عادت ماهیانه ناپاک هستند. تا زمانی که این افکار و وسواسها از ذهن او دور نشود، نمیتواند در مجالس دعوت شرکت کند و نیازی به خواندن قرآن یا برگزاری نماز نیست. به طور کلی، اگر فردی به اندیشههای خود تسلط پیدا کند و از ناپاکیها دور شود، میتواند برای نماز خواندن و روزهداری آماده شود و از پلیدیهای روانی و نفسانی پاک گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.