پس آن عریان کتاب های من بر شتر نهادند و برادرم را به شتر نشاندند و من پیاده برفتم روی به مطلع بنات النعش، زمینی هموار بود بی کوه و پشته. هر کجا زمین سخت تر بود آب باران در او ایستاده بود و شب و روز میرفتند که هیچ جا اثر راه پدید نبود الا بر سمع میرفتند و عجب آن که بی هیچ نشانی ناگاه به سرچاهی رسیدندی که آب بود. القصه به چهار شبانه روز به یمامه آمدیم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخص داستان کتابهایش را بر شتر گذاشت و برادرش را سوار شتر کرد. او خودش پیاده به سمت یمامه رفت. زمین هموار و بدون کوه و پشته بود و در جاهایی که زمین سختتر بود، آب باران جمع شده بود. آنها در حالی که در حال حرکت بودند، هیچ نشانهای از مسیر نداشتند تا اینکه ناگهان به سرچاهی با آب رسیدند. نهایتاً بعد از چهار شبانهروز به مقصد یمامه رسیدند.
هوش مصنوعی: کتابهای من را روی شتر گذاشتند و برادرم سوار شتر شد و من پیاده به سمت مطلع بناتالنعش حرکت کردم. زمین صاف و همواری بود بدون کوه و تپه. هر جا که زمین سختتر بود، آب باران جمع شده بود و روز و شب میگذشتند، بدون اینکه اثری از راه در آنجا دیده شود، فقط صداها به گوش میرسید. جالب این که بدون هیچ نشانی ناگهان به یک چاه آب رسیدیم. در نهایت، پس از چهار شبانه روز به یمامه رسیدیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.