بباید شناختن که هر چیزی که او بذات خویش تمام باشد شریفتر از آن چیز باشد که ایستادن او به چیزی دیگر باشد . پس اگر کسی گمان برد که اثبات عقل بدین شخصهاست ، اعنی کالبدهای مردم که فعل عقل ازو همی پیدا شود ، پس آنکس گمان برده باشد که شخص مردم فاضلتر از عقل بی جسد ایستاده است بذات خویش . و اگر نه چنین بودی و عقل با جسد انباز بودی اندر محیط شدن بر چیزها بایستی که جسد بر ذات خویش محیط شدی ، چنانک عقل برو محیط شده است . و گر عقل را آمیزش بودی با جسد بایستی که جسد را با عقل همجنسی بودی . و چون جسد فاسد است و عقل باقیست و جسد محاط است و عقل محیط است روا نباشد که با این مخالفت که میان ایشانست با یکدیگر بیامیزند . و چون پیدا شد که عقل را با جسد آمیزش واجب نیست پیدا شد که عقل مجرد ثابت است ، و چگونه آمیزد عقل با جسد و اندرو هر جزیی از جزء های جسد عقل را پادشاهی است که مرو را صورت کند و شکل او را از بر خویش دارد و اندرو مثال و اشارت تو هم کند و مر شخص را عقل از آن حال که باشد بحالی دیگر تصویر نتواند کردن . و نیز آن چیز که با چیزی دیگر بیامیزد میان قوت و فعل باشد. و فعل او بر آن گونه است که تواند که دیگر بار بیامیزد. و از عقل چیزها به فعل باشد نه به قوت ، چه او گوهر نخست است که ازو پدید آمد اوائل عقلی ، و گر در عقل قوتی بودی جز از فعل به فعل باز نیافتندی آن چیزها را که اندر قوت است و باطل شدی برهان ها و قیاس ها ، از بهر آنک آنچ اندر حد قوت باشد گردنده باشد از حال به حال ، و آنچ از حال به حال گردنده باشد مرو را به چیزی یابند کز حال به حال نگردد ، و آنچ کردند را بدو یابند عقل است که او از حال به حال کردنده نیست . و چیزی که از حال بحال نگردد او به فعل باشد نه به قوت . پس درست شد که عقل با جسد آمیزش ندارد ، از بهر آنک او به فعل است نه به قوت ، و چگونه آمیزش کند عقل به جسد مرکب از چهار طبع؟ و گر عقل با جسد بیامیختی، ممکن بودی که با یکی ازین طبایع نیز بمی آمیختی، و واجب آمدی که اثر عقل اندر طبایع پیدا شدی ، و البته اثر عقل اندر طبایع پیدا و یافته نیست . پس دانستیم که عقل را آمیزش نیست با چیزی که آن مرکب است ، و جسد از مرکبات است . پس عقل را آمیزش نیست با جسد و دور است از آمیختن با مرکبات ، و مجرد است به ذات خویش .
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، نویسنده به رابطه بین عقل و جسد میپردازد و تأکید میکند که عقل به دلیل صفات ذاتیاش از جسد برتر و جدا است. او بیان میکند که هر چیز که ذاتاً کامل و مستقل باشد، شریفتر از آن چیزی است که به یک چیز دیگر وابسته است. نویسنده به این نتیجه میرسد که عقل از جنس فعل است و به همین دلیل نمیتواند با جسد که مرکب و وابسته است، آمیزش داشته باشد. عقل به عنوان وجودی مجرد و مستقل باقی میماند و نمیتواند تحت تأثیر فاسد بودن جسد قرار گیرد. او با استدلالهای منطقی نشان میدهد که آمیزش عقل و جسد ممکن نیست، زیرا عقل قابلیت تغییر ندارد و همیشه به صورت فعل باقی میماند، در حالی که جسد طبیعتی مرکب و فاسد دارد. در نهایت، او عقل را مستقل و مجرد از جسم معرفی میکند.
هوش مصنوعی: باید دانست که هر چیزی که ذاتاً کامل و بینقص باشد، از چیزهایی که به وجود دیگران وابستهاند، باارزشتر است. اگر کسی فکر کند که توانایی عقل به واسطه وجود انسانها است، یعنی وجود بدن انسانها، در این صورت این فرد اشتباه میکند و بر این باور است که انسان با وجود عقل، از آن عقل بهتر و بالاتر است. اگر اینگونه بود، عقل باید به بدن متکی میبود، در حالی که بدن به ذات خود اتکاء ندارد، برعکس عقل به ذات خود متکی است. اگر عقل با بدن ترکیب شده بود، پس باید بدن نیز با عقل همجوهر میبود. اما از آنجا که بدن فانی است و عقل جاودان، و بدن محدود و محاط است در حالی که عقل نامحدود و محیط بر آن است، آمیختن این دو با یکدیگر نا合理 است. وقتی مشخص میشود که نیاز به آمیختن عقل با بدن نیست، میفهمیم که عقل وجودی مجرد و ثابت دارد. همچنین، عقل نمیتواند بدن را تحت تأثیر قرار دهد و تغییراتی در آن ایجاد کند، زیرا هر جزء از بدن به عقل کاملاً وابسته نیست. عقل از آنچه که تحت تأثیر شرایط و تغییرات قرار میگیرد، جداست. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که عقل با بدن که متشکل از اجزای مختلف است، ترکیبی ندارد و عقل به ذات خود مجرد و مستقل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.