گنجور

 
ناصرخسرو

مرورا گوئیم این صفت خدای نیست بر حقیقت که این صفت مطیع تر بنده یی است از بندگان خدای و آن عقل است . بباید دانستن که اثر آن موثر اندر چیزی بر اندازه آن مرتبت باشد که اندران موثر موجود باشد ، و جز از آن نیاید از هر چیزی که باشد اندرو . چنانک اندر میان عرب مثل است که گویند کل انا یترشح بما فیه . گوید : از هر آب جامی آن پالاید که اندروست . و چون مر عقل را زندگی جاوید صفت ذاتی بود زندگانی ازو بدان پیدا آمدند ، و گر زندگان ازو پیدا نیامدندی او زنده جاوید نبودی . پس این حال ازو همی دلیل کند که او مجبور است از کردار خویش ، و این خاصیت نتواند که ازو زندگانی و توانایی و دانش و ز آنچ فرود ازوست فرو بارنده نباشد ، و هر چه او مجبور باشد نه قاهری باشد ، و آنچ برتر ازو قاهری باشد او نه خدای باشد . نیز عقل آنست که او مر ذات خویش بداند به ذات ، و جز مر ذات خویش را نیز بداند . و او بدین صفت مخصوص است ، و هیچ چیز را این صفت نیست . پس عقل اندر حصار این صفت است ، و آنچ او اندر حصار صفتی باشد ، چاره نیست مرورا از بحصار اندر کننده یی و آنچ مرورا دیگری بحصار اندر کرده باشد او نه خدای باشد ، پس عقل نه خدای باشد ، تعالی الله عما یقول الظالمون علوا کبیرا .

سپاس مر خدای را که از بهترین آفریده خویش اندر آفرینش بهره مند کرد بدانچ عقل را اندر آفرینش ما نهاد و بر زبان شریفتر سخن گوی با ما مخاطبه کرد ، محمد خاتم اننبیین ، و ما را براهنمایان حق باز برد از گروه شیاطین .

تمام کردیم مر این کتاب را و آراستم مرین خوان شریف را به صد گونه طعام و شراب گوارنده پاکیزه حلال باد اندرین شبانگاه روز آدینه حقیقت و شب شنبه حق آنچ ازین خوان بخورند روز دارند به بصیرت و دور باد دست حرام خواران و می گساران و بی پاکان و نا پاکان ازین صفهای خورشهای جان افزای برحمت ایزد داد از داد فرمای بخشاینده مهربان نیکوکار و الصلاه علی نبیه محمد و آل الطیبین الطاهرین.