گنجور

 
ناصرخسرو

مبدع حق آنست که چیز را نه از چیز او پدید آورد ، و همه مبدعات ازین صنع عاجز آمدند ،و بدین سبب لازم آمد دانستن که صانع عالم جسمانی نه مبدع حق است بلک روحانی است . از آنک مر روحانی را اندر جسمانی متصرف یافتیم به بسیار رویها ، چنانک همی بینیم که روح مردم مر جسم او را کار همی فرماید بگونه علمها ، و چون روح از جسد جدا شود جسد بیکار ماند ، و چون مرین عالم را جسم و نادان و بیکار یافتیم دانستیم که کار بند او روحانی است کلی عظیم و دانا ، و نیز مبدع آن باشد که او چیزی نه از چیزی دیگر باشد ، و مخلوق چیزی باشد از چیزی ، پس مبدع حق آنست که او را از جهت اویی نام نیست و از جهت ما که پدید آوردگانیم نام او مبدع حق است ، اعنی پدید آورنده چیز نه از چیز . مبدع که او عقل است چیزی پدید آورده نه از چیزی . و او محیط است بر جملگی هر چه او را هستی است ، و مخلوق اول نفس کل است که او نخستین چیزیست پدید آمده از چیزی ، اعنی که پدید آمدن او بمیانجی عقل است از امر باری سبحانه .