بباید شناختن که هستها نه از هست بجود باری سبحانه بود ، و آن جودی تمام بود که آفریدگار بدان رادی کرد بر هستها تا هر چیزی نصیب خویش از آفرینش بیافت ، چنانک خدای تعالی همی گوید ، از جواب موسی علیه السلام که مر فرعون را لعنه الله داد ، قوله تعالی : قال ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی . گفت : ای فرعون خدای ما آنست که مر هر چیزی را آفرینش او بداد ، پس راه راست بنمود . و چون قاعده دانسته باشی بدانی که از نیست شدن هستها بخل باری سبحانه ظاهر شود ، همچنانک بجود او تعالی جده نیست شدن هستها بود از نیست . و نقصان اندر جود مبدع حق روا نیست ، و خردمند داند که چون بهست شدن نیست باری سبحانه نام رادی لازم آمد ، و این صفتی ستوده بود ، به نیست شدن هستها مرو را سبحانه نام بخیلی لازم آید که آن صفتی نکوهیده است . و خدای را تعالی نامهای نیکوست و نامهای زشت نیست ، چنانک گفت ، قوله تعالی : قل ادعوا الله و ادعوا الرحمن ایا ما تدعوا فله الاسماء الحسنی . گفت : بگو ای محمد که بخوانید الله را یا بخوانید رحمان را هر کدام خوانید ، مرو راست نامهای نیکو . پس این آیت همی دلیل کند که خدای را نام زشت نیست . و بخل از نامهای زشت است ، وز نیست کردن هست نام زشت به حاصل آید . پس درست شد که نیست شدن هست روا نیست ، چنانک هست شدن هست رواست . و گرما گوئیم که هستها نیست شود و نیست خود علت پیدا شدن هستها بود ، پس گفته باشیم علت شود مر پیدا شدن نیست را ، آن وقت چنان باشد که گوئیم معلول علت باشد مر پیدا شدن علت خویش را ، و این نه ممکن است بلکه نارواست . پس هست نیست نشود ، چنانک نیست هست شد . و نیز اندر هست شدن هستها از نیست . پیدا شدن عقل و نفس است ، و وجود طبایع و مطبوعات است ، و زایش عالم از معادن و نبات و حیوان و مردم و ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ و شناسندگان توحید مبدع حق که بزرگتر است از همه فضیلتها و انواع حکمت و عجائب تدبیر را کاندر آن است که نهایت نیست ، و اندر نیست شدن هستیها باطل شدن نفس و عقل است و نایافته شدن طبایع و مطبوعات و زایش آن ، و نیستی شناسندگان توحید و ثواب و عقاب . و ایزد تعالی دور است از باطل کردن حکمتهای خویش ، و روا نباشد از جود و جلال او . پس هست نیست نشود چنانک نیست هست شد . و نیز مر نیست را کرانه نیست و بی نهایت است آنچ پیش از هست شدن هستها بود . و چون گوئیم هستها نیست شود و مر هستها را نهایت است از بهر آنک یک کناره هست از آن جای است کز نیستی بهست آمده است ، و دیگر کناره اش این باشد کز هستی به نیستی شود . پس ازین قیاس گفته باشیم که چیزها را نهایت علت شود مر پیدا شدن چیز بی نهایت را و بی کرانه ، اعنی که متناهی علت باشد چیز نامتناهی را و نامتناهی علت است مر متناهی را ، پس این محال باشد . و درست شد که روا نباشد نیست شدن هستها . – و این برهانی روشن است مر خردمند را ، والله اعلم و احکم .
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره مفهوم هستی و نیستی و رابطه آن با خداوند است. نویسنده بیان میکند که همه موجودات از وجود خداوند نشأت میگیرند و هر چیزی به سهم خود از آفرینش بهرهمند میشود. خداوند به هر چیزی آفرینش داده و راه صحیح را به آن نشان داده است.
نویسنده تأکید میکند که از بین رفتن هستیها ناشی از بخل خداوند نیست، زیرا خداوند بخل ندارد و نامهای زشت به او تعلق نمیگیرد. از این رو، وجود چیزها مستمر و پایدار است و بروز نیستی نادرست و غیرممکن است. در نتیجه، هستیها نمیتوانند به نیستی تبدیل شوند، زیرا این روند مخالف حکمت و اراده خداوند است.
در نهایت، نویسنده بیان میکند که وجود و هستی در ذات خود بینهایت و نامتناهی است و نمیتوان به سادگی آن را به نیستی برداشت. این مباحث در راستای تأمل و تفکر در مورد ذات خدا و آفرینش است.
هوش مصنوعی: باید بدانیم که وجودها نه از وجود خداوند باری تعالی هستند، بلکه آن وجود کامل به عنوان آفریدگار به هستیها داده شده است تا هر چیزی سهم خود را از آفرینش دریافت کند. همانطور که خداوند در پاسخ موسی (ع) به فرعون میفرماید: "پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش بخشید و سپس راه راست را نشان داد." وقتی این اصل را درک کنیم، خواهیم دید که ناپدید شدن وجودها ناشی از بخل الهی نیست و خداوند هیچ بخل و نقصی در وجود خود ندارد. عقل میفهمد که وقتی وجودها به نیستی میروند، نام خدا باری تعالی به بخل نیاز ندارد و این ویژگی، ناپسند است. بنابراین، خداوند نامهای نیکو دارد و هیچ نام زشتی ندارد، همانطور که در قرآن آمده است. از این رو، معلوم میشود که ناپدید شدن وجودها ناپسند است، همانطور که وجود یافتن آنها پسندیده است. اگر بگوییم وجودها به نیستی میرسند و نبودن خود دلیلی بر وجود آنهاست، در واقع ادعایی نادرست کردهایم. پس وجود به نیستی نمیرسد همانطور که نیست به وجود نمیآید. همچنین، وجودهای جدید از عدم پدید میآیند و موجودات مختلف به وجود میآیند. این چرخه، شامل عقل، نفس، طبیعت و موجودات آن است. از سوی دیگر، نیستی به معنای باطل شدن ویژگیها و صفات است، و خداوند از باطل کردن حکمتهای خود دور است. بنابراین، وجود نمیتواند به نیستی برود همانطور که نبودن به وجود نمیرسد. همچنین، برای هستیها انتهایی وجود ندارد و وجودهای پیش از پدید آمدن هستیها، بینهایت است. اگر بگوییم وجودها به نیستی میرسند، این امر منطقی نیست و محال است، زیرا موجودات متناهی نمیتوانند علت وجود نامتناهی باشند. بنابراین، ناپدید شدن وجودها روا نیست و این نتیجهای روشن برای اندیشمندان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.