بر جستن مراد دل ای مسکین
چوگانت گشت پشت و رخان پرچین
بسیار تاختی به مراد، اکنون
زین مرکب مراد فرو نه زین
تا کی کشی به ناز و گشی دامن
دامن یکی زناز و گشی برچین
یاد آمد آنچه منت بگفتم دی
کاین دهر کین کشد ز تو نادان، کین
از صحبت زمانهٔ بیحاصل
حاصل کنون بیار، چه داری؟ هین
دنیا و دین شدند ز تو زیرا
دنیا نیافتی و نجستی دین
زیبا به دین شدهاست چنین دنیا
آن را بجوی اگرت بباید این
دین بوی عنبر است و جهان عنبر
بیبوی خوش چه عنبر و چه سرگین
دنیا عروسوار بیاراید
پیشت چو یافت از تو به دین کابین
از خر به دین شدهاست جدا مردم
شین را سه نقطه کرد جدا از سین
سرخ است قند چون رخپین لیکن
شیرینیش جدا کند از رخپین
دین است جان جان تو، تا جان را
جان نوی ز دین ندهی منشین
پرچین شود ز درد رخ بیدین
چون گرد خود کنی تو ز دین پرچین
دلسوز چند بود همی خواهی
خیره بر این خسیس تن ای مسکین؟
زندان جان توست تن ای نادان
تیمار کار او چه خوری چندین؟
تنین توست تنت حذر کن زو
زیرا بخورد خواهدت این تنین
تو بر مراد او به چه میتازی
گاهی به چین و گاه به قسطنطین؟
بنگر که چیست بسته در این زندان
زنده و روان به چیست چنین این طین
نیکو ببین که روی کجا داری
یک سو فگن ز چشم خرد کو بین
بگزین طریق حکمت و مر تن را
بر دین و بر جان و خرد مگزین
نیکو نگر درین کو نکو ناید
از کوه قاف جغدی را بالین
گر نیست مست مغزت بشناسی
زر مجرد از درم روئین
جستی بسی ز بهر تن جاهل
سقمونیا و تربد و افسنتین
دل در نشاط بسته و تن داده
گاهی به مهر و گاه به فروردین
گفتی مگر که دور نباید شد
زین تلخ و شور و چرب و خوش و شیرین
آخر وفا نکرد جهان با تو
برانگبینت ریخت چنین غسلین
این بود خوی پیشین عالم را
کی باز گردد او ز خوی پیشین
و اکنون ز خوی او چو شدی آگه
بر دم به جان خویش یکی یاسین
دست علاج جان سخن دان بر
سوی نعیم تاب ره از سجین
کندی مکن، بکن چو خردمندان
صفرای جهل را به خرد تسکین
زان دیو بیوفا چو شدی نومید
اکنون بگیر دامن حورالعین
بر تخت علم و حکمت بنشانش
وز پند گوشوار کنش زرین
علم است کیمیای همه شادی
ایدون همی کند خردم تلقین
با نور ماه شب نبود تاری
با علم حق دل نبود غمگین
مستان سخن مگر که همه سخته
زیرا سخن زر است و خرد شاهین
مستان سخن گزافه و چون مستان
گر خر نهای مکن کمر نالین
گر گوهر سخنت همی باید
از دین چراغ کن ز خرد میتین
آنگه یقین بدان که برون آید
از کوه من بجای گهر پروین
گر در شود خرد به دل سندان
شمشاد ازو برون دمد اندر حین
ای خوانده کتب و کرده روشن دل
بسته زعلم و حکمت و پند آذین
اشعار پند و زهد بسی گفتهاست
این تیره چشم شاعر روشنبین
آن خواندهای بخوان سخن حجت
رنگین به رنگ معنی و پند آگین
گر در نماز شعرش برخوانی
روحالامین کند سپست آمین
حجت به شعر زهد مناقب جز
بر جان ناصبی نزند ژوپین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این سروده به بیان اهمیت دین و خرد در زندگی انسان میپردازد و او را از وابستگی به دنیا و تن برحذر میدارد. او میگوید که دنیا گذرا و فریبنده است و بر انسان ستم میکند. انسان باید به جستجوی حقیقت و دین بپردازد و از لذات زودگذر دنیا چشمپوشی کند. دین را همچون عنبری خوشبو معرفی میکند که بویی دلنشین دارد و انسان را از درد و رنج آزاد میکند. در عوض، زندگی بدون دین و خرد، انسان را گرفتار میکند و تنها به درد و ناامیدی میانجامد. شاعر به خواننده هشدار میدهد که از بدن و لذتهای زودگذر دوری کند و به جای آن به علم و حکمت اهمیت بدهد تا به آرامش و شادی واقعی دست یابد. در نهایت، او بر این نکته تأکید میکند که درک واقعی از زندگی در گروی دانایی و پیروی از اصول دین است.
هوش مصنوعی: ای بیچاره، به آرزوی دل برآی و تلاش کن، چرا که اکنون زمان آن است که به جلو بروی و از چالشها عبور کنی. چهرهات همچنان زیبا و دلنشین است و نباید ناامید شوی.
هوش مصنوعی: خیلی سریع به خواستهات رسیدی، حالا از این مرکب خوشبختی پیاده شو و دور شو.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان کلافگی و ناامیدی از رفتار فردی اشاره دارد که با ناز و فریبندگی خود، دیگران را به زحمت میاندازد. گویا فرد از عدم تصمیمگیری یا پایبندی به روابط خسته شده و به دنبال کم کردن این بازیها و سروسامان دادن به وضعیت است.
هوش مصنوعی: به خاطر میآورم که دیروز دربارهی چیزی صحبت کردم که این دنیا نسبت به تو بیرحم و ناآگاه است.
هوش مصنوعی: از گفتگو دربارهٔ روزگار بیفایده چیزی به دست نیاوردهای، حالا چه در چنته داری؟ بیا و بگو!
هوش مصنوعی: دنیا و دین به خاطر تو شکل گرفتند، زیرا نه دنیا را به دست آوردی و نه دین را از آن خالص کردیو.
هوش مصنوعی: دنیا به زیباترین شکل خود درآمده است، اگر به دنبال چیزی هستی، باید آن را در همین دنیا جستجو کنی.
هوش مصنوعی: دین مانند عطر خوشبوست و اگر در دنیای ما این عطر خوش وجود نداشته باشد، چه تفاوتی بین عطر و چیزهایی که بوی ناخوشایند دارند وجود دارد؟
هوش مصنوعی: دنیا به زیبایی و زینت خود را برای تو آماده میکند، همانطور که تو به دین و ارتباط خود با او اهمیت میدهی.
هوش مصنوعی: مردم خراسان از دین و مذهب جدا شدهاند، بهطوریکه حرف "ش" را از "س" جدا کردهاند و دیگر نتوانستهاند به هم پیوند بخورند.
هوش مصنوعی: قند مانند صورت زیبا و سرخ است، اما شیرینیاش او را از زیباییاش متمایز میکند.
هوش مصنوعی: مذهب و دین اساس حیات توست. تا زمانی که از دین حمایت نکنی و آن را در خود زنده نگاه نداری، نمیتوانی به زندگی معناداری دست یابی.
هوش مصنوعی: وقتی که از دین و ایمان فاصله بگیری و خود را از آن دور کنی، درد و رنج به سویت خواهد آمد و زندگیات را پر از زحمت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی به این جسم که بیارزش است و خسیس، با نگرانی خیره شوی، ای بیچاره؟
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که زندان جان تو خودت هستی، پس چرا به حال او و کارهایش بیتوجهی میکنی و فقط نگرانی درباره رفتارهایش داری؟
هوش مصنوعی: صدای توست، از وجودت مراقب باش، چرا که این صدا میتواند تو را دچار مشکل کند.
هوش مصنوعی: تو چرا به خواستههای او اینقدر شتابان و بیقرار هستی، گاهی به سمت چین و گاهی به سمت قسطنطنیه؟
هوش مصنوعی: به آنچه در این زندان زندگی و روح وجود دارد نگاه کن، ببین که این ماده و جسم چه چیزی را در خود نگه داشته است.
هوش مصنوعی: خوب نگاه کن که به کدام طرف مینگری، تا چشمهای خردمندی را که میبیند، از سمت خود دور کنی.
هوش مصنوعی: راه حکمت را انتخاب کن و جسم خود را بر دین و جان و عقل مقدم ندان.
هوش مصنوعی: خوب دقت کن که در این مکان چیزی نیکو از کوه قاف نمیتواند برای تو به ارمغان بیاورد.
هوش مصنوعی: اگر مستی از عقل و هوش خود را کنار بگذاری، به زیبایی و ارزش واقعی طلا و چیزهای باارزش پی میبری.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن سلامتی بدن، در پی گیاهان دارویی از جمله سقمونیا، تربد و افسنتین هستی.
هوش مصنوعی: دل شاد و سرزنده است و گاهی به عشق و محبت میخورد و گاهی هم به بهار و زندگی تازه توجه میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آیا نمیتوان از این طعمها و احساسات تلخ و شیرین که تجربه میکنیم، دور شد و دوری جست؟
هوش مصنوعی: در نهایت، دنیا به وعدههایش وفا نکرد و به خاطر تو، چنین حالتی برایت پیش آورد.
هوش مصنوعی: این ویژگی و رفتار گذشته جهان چیست که نمیتواند دوباره به حالت قبلی خود برگردد؟
هوش مصنوعی: اکنون که از ذات او آگاه شدی، با تمام وجودت به او وابسته شو و جان خود را به او تقدیم کن.
هوش مصنوعی: دست درمانگر روح، کلامی عارفانه را به سوی نعیم (بهشت) میکشاند و راه را از سجین (دوزخ) مشخص میکند.
هوش مصنوعی: آهسته و با احتیاط عمل کن، و مانند افراد دانا و عاقل، نادانی و جهل را با دانش و خرد خود آرامش بخشید.
هوش مصنوعی: وقتی از آن دیو بیوفا ناامید شدی، حالا به دامن حورالعین چنگ بزن.
هوش مصنوعی: او را بر بالای علم و دانش بنشانید و با پندهایی که به او میدهید، همچون گوشوارهای از طلا او را زینت بخشید.
هوش مصنوعی: علم مانند کیمیاگری است که باعث ایجاد شادی و خوشبختی میشود و خرد و عقل را به ما آموزش میدهد.
هوش مصنوعی: در نور ماه، شب تاریک نمیشود و با آگاهی از حقیقت، دل هیچ ناراحتی ندارد.
هوش مصنوعی: افراد سر مست و شاداب فقط در صورت تجربه و دردکشیدگی میتوانند به صحبتهای عمیق برسند، چون کلام ارزشمند و خرد واقعی مانند طلای خالص و پر ارزش است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به کسانی دارد که در حال صحبت کردن هستند و مانند مستها سخنان بیمعنا میزنند. اگر خود را در چنین وضعیتی نمیبینی، بهتر است که چنین حرفهایی نزنی و کمر به ناله و شکايت نبندى.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی سخنت ارزشی مانند جواهر داشته باشد، باید آن را بر اساس دین و خرد شکل دهی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که قطعاً بدان که چیزی با ارزش و با اهمیت از درون کوه بیرون خواهد آمد، مانند مرواریدی درخشان.
هوش مصنوعی: اگر در دل خرد و دانش راه یابد، مانند سمندانی که از درون سندان شمشاد بیرون میآید، در آن لحظه شعور و آگاهی درخشش پیدا میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که کتابها را خواندهای و دل روشنی یافتهای، خود را به علم و حکمت و پند آلبستهای.
هوش مصنوعی: شاعر با نگاهی روشن و دلسوز، سخنان زیادی درباره نصیحت و زندگی معنوی بیان کرده است.
هوش مصنوعی: سخن خود را با دقت و مفهوم بهخوبی بیان کن، طوری که رنگ و لحن آن به معانی عمیق و نکات آموزندهای که در دل دارد، اشاره کند.
هوش مصنوعی: اگر در نماز شعری را بخوانی، روحالامین (فرشته وحی) پس از آن آمین میگوید.
هوش مصنوعی: شعر من که در مورد زهد و فضیلتهاست، تنها بر دل شخصیتی مانند ناصبی تاثیرگذار نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.