یار عزیز و یوسف کنعان ما توئی
در مصر دل عزیزتر از جان ما توئی
یعقوبوار دیده ز غیر تو بستهام
چشم و چراغ کلبهٔ احزان ما توئی
دور قمر به روی تو نسبت درست کرد
آشوب دهر و فتنهٔ دوران ما توئی
ای ماه، حسن زینت ایوان ما ز توست
ای سرو ناز، رونق بستان ما توئی
ما یک دو ناتوان ضعیفیم همچو مور
ای پادشاه ملک، سلیمان ما توئی
ما بندهٔ کمینهٔ دیرینهٔ توئیم
اقرار میکنیم که سلطان ما توئی
فردوس بر خرابهٔ ما رشک میبرد
امشب بدان دلبل که مهمان ما توئی
یکدم اگر چراغ نشیند به گوشهای
روشن شود که شمع شبستان ما توئی
ای آب زندگانی در جستجوی تو
ناصر از آن فتاده که جویان ما توئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروناز رونق بستان ما توئی
ای نور دیده شمع شبستان ما توئی
از بار غم چه غم چو توئی دستگیر ما
وز درد دل چه باک چو درمان ما توئی
ما را بر آنچه حکم کنی اعتراض نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.