در دیار غربتم، از درد یار اندیشه کن
رو ز کار افتاده بین، از روزگار اندیشه کن
عشق کاری مشکل است، ای دل مکن انکار اگر
کاردانی، اول از پایان کار اندیشه کن
گر هزاران داستان باشد چو بلبل دم مزن
تا برآری یک نفس، اول هزار اندیشه کن
بادهٔ صافیِ وصلی نیست بی درد فراق
دل منه بر دور هستی، از خمار اندیشه کن
صحبت خوبان میسر نیست بی طعن رقیب
برگ گل چیدن اگر داری زخار اندیشه کن
ای صبا ما همچو آب آئینهای داریم پاک
تا نانگیزی میان ما غبار اندیشه کن
ناصر از چنگ فراقت تا به کی نالد چو نال
صبح و شام از نالههای زیر و زار اندیشه کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن
از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد
از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.