در دیار غربتم، از درد یار اندیشه کن
رو ز کار افتاده بین، از روزگار اندیشه کن
عشق کاری مشکل است، ای دل مکن انکار اگر
کاردانی، اول از پایان کار اندیشه کن
گر هزاران داستان باشد چو بلبل دم مزن
تا برآری یک نفس، اول هزار اندیشه کن
بادهٔ صافیِ وصلی نیست بی درد فراق
دل منه بر دور هستی، از خمار اندیشه کن
صحبت خوبان میسر نیست بی طعن رقیب
برگ گل چیدن اگر داری زخار اندیشه کن
ای صبا ما همچو آب آئینهای داریم پاک
تا نانگیزی میان ما غبار اندیشه کن
ناصر از چنگ فراقت تا به کی نالد چو نال
صبح و شام از نالههای زیر و زار اندیشه کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به درد و رنج خود از دوری یار اشاره دارد و از معضلات عشق سخن میگوید. او به دل خود یادآوری میکند که عشق کار سادهای نیست و باید به عواقب آن فکر کرد. شاعر همچنین بر این نکته تأکید میکند که در عشق و رابطه، نباید از مشکلات و حسادتها غافل شد. او از باده عشق و عواقب فراق یاد میکند و میگوید که آشتی و وصل بدون درد ممکن نیست. در نهایت، شاعر به نالههای خود از دوری یار اشاره دارد و از مخاطب میخواهد که به عمق این احساسات بیندیشد.
هوش مصنوعی: در سرزمین غربت خود، به یاد درد و رنج یار فکر کن و به حال کسانی که در شرایط سخت و ناامید هستند توجه داشته باش.
هوش مصنوعی: عشق کار دشواری است، پس دل خود را فریب نده. اگر تجربهای داری، ابتدا به پایان کار فکر کن و بعد اقدام کن.
هوش مصنوعی: اگر هزاران داستان وجود داشته باشد، مانند بلبل آواز نخوان، بلکه قبل از اینکه یک کلام بگویی، هزار فکر و اندیشه کن.
هوش مصنوعی: شراب خالص وصال به سادگی به دست نیاید و بدون تحمل درد جدایی نمیتوان به آن رسید. پس دل خود را از غم فاصلهها دور نگهدار و به فکر مشکلات و اندیشههایت باش.
هوش مصنوعی: صحبت کردن با انسانهای نیکو و خوب بدون حسادت و طعنه از سوی رقبا دشوار است، پس اگر میخواهی گلهای زیبا بچینی، باید در مورد خارهای افکار و ذهن خودت هم بیندیشی.
هوش مصنوعی: ای نسیم، ما مانند آبی هستیم که صاف و زلال است. پس تلاش کن که در افکار و اندیشههای ما غبار و آلودگی نندازی.
هوش مصنوعی: ناصر از جدایی تو تا کی باید گله کند در حالی که صبح و شب از درد و اندوهش مینالد، بنابراین بیندیش و تأمل کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن
از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد
از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن
بر لب بام خطر نتوان به خواب امن رفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.